آیا طالبان به دنبال یکدستسازی قومی در افغانستان هستند؟
بحران جنگ در افغانستان با گذشت هر روز ابعاد تازهتری به خود میگیرد.
طالبان هر روز در مناطق شمال در حال پیشروی هستند و اماکن استراتژیک شمال از جمله فرودگاه قندوز و گذرگاههای مرزی افغانستان با تاجیکستان و ازبکستان را در اختیار گرفتهاند. در تازهترین رویدادها، حمله طالبان به شهر استراتژیک مزار شریف عقب زده شد. طالبان بعد از گرفتن تعدادی از مراکز ولایات دهها هزار خانواده از مناطق شمال افغانستان، خانهها و مزارعشان را رها کردهاند و در میادین و پارکهای مراکز شهرهای بزرگ به خصوص در کابل روزها را به شب میرسانند.
گزارشهایی نیز درباره کوچاندن یک قوم خاص یا قتلعامهای هدفمند ساکنان یک منطقه و تهیه لیست از زنان بیوه و دختران مجرد و ازدواج اجباری تحت عنوان «جهادالنکاح» با سربازان طالبان نیز منتشر شده است. برخی کارشناسان میگویند که اگر این اقدامات افزایش یابد، میتواند به یکدستسازی و پاکسازی قومی تعبیر شود.
شاهدان میگویند که بسیاری از بیجاشدگان جنگ بعد از تخریب یا تصرف خانههایشان توسط طالبان به کابل آمدهاند تا زندگی خود و خانوادهشان را نجات دهند.
پوشش مذهبی با داعیه قومی
محیالدین مهدی، نماینده پیشین مجلس و پژوهشگر درباره اقدامات طالبان با اقوام در شمال افغانستان میگوید: «اصولاً طالبان یک حرکت قومی هستند، بحث شریعت یک ماسک و وسیله برای اقداماتشان است. آنها داعیه قومی از گذشته تا به امروز داشتهاند. هنوز سخنان عبدالمنان نیازی از خاطر مردم نرفته است که دستور داده بود که تاجیکها به تاجیکستان بروند، ازبکها به ازبکستان و هزارهها به گورستان بروند. در دهه هفتاد قتلعام یکاولنگ، قتلعام مزار شریف (قتلعام قوم هزاره) و زمین سوخته شمالی و اکنون هم کوچاندن اجباری ۴۰۰ خانواده بدخشانی و تخاری (تاجیکان) از قندوز سندهای اثبات کننده داعیه قومی طالبان است.»
وی که در دهه هفتاد از جمله فرماندهان جهادی بود که در مقابل طالبان جنگیده است، میافزاید: «اگر طالبان حکومت را در افغانستان به دست بگیرند، در مناطقی که قبلاً از سوی مردم مقاومت بیشتری انجام میشد، سیاستهایی را روی دست خواهند گرفت، از جمله مناطق مرکزی به دلیل حاصلخیز نبودن زمینهایش کمتر مورد توجه آنهاست، اما این مناطق را خالی از سکنه و به عنوان چراگاههای حیواناتشان استفاده خواهند کرد، اما بیشترین توجه خود را به سوی شمال متمرکز خواهند کرد، چون زمینهای آنجا حاصلخیز است و مرکز ثروت و قدرت در شمال قرار دارد.»
وی ادامه میدهد: «یکدستسازی قومی، پروژهای است که در تاریخ افغانستان سابقه داشته است. در گذشته از سوی امانالله «پروژه ناقلین» به شمال انجام شد که طی آن تعدادی از قبایل پشتون به شمال انتقال داده شد و اکنون هم از طریق دولت حاکم و هم از طریق طالبان سیاست یکدستسازی قومی در شمال افغانستان اجرا میشود، با این تفاوت که تیم حاکم یعنی اشرف غنی و قبل از وی، حامد کرزی با حمایتهای اروپا و آمریکا به قدرت رسیدند ولی غرب دست آنها را آنقدر باز نگذاشت که بتوانند این سیاست را جدی پیش ببرند.»
به گفته وی، با این حال از نظر سیاسی و دستورالعملهای قانونی، دولت مرکزی افغانستان با توزیع تذکره الکترونیکی و هویت افغان به دنبال این سیاست بود. همه محققانی که درباره اقوام افغانستان تحقیق کردهاند، میدانند که افغان نام دیگر قوم پشتون است، با تحمیل این نام بر تمام اقوام افغانستان میخواهند همین سیاست یکدستسازی قومی را انجام دهند اما از آنجا که طالبان به هیچ کدام از تعهدات بینالمللی پایبند نیستند، بدون شک این سیاست را با جدیت بیشتر از تیم حاکم پیش میبرند.
در مطالعات اتنیکی، یکدستسازی و پاکسازی قومی در کنار هم میآیند، به این معنا که تلاشی با استفاده از زور و اجبار با کوچاندن اجباری، مهاجرت و کشتار قومی برای یکدست کردن قومی یک منطقه اعمال میشود.
زبانزدایی و تاریخزدایی اقوام
به گفته محیالدین مهدی، یکی از سیاستهای اجرای هژمونی قومی بر قطع کردن ارتباطات و مناسبات زبانی و فرهنگی اقوام دیگر با کشورهای دیگر است و بر همین مبنا سیاست فارسیستیزی و جدا کردن فارسی و دری از یکدیگر مطرح بوده است.
وی میافزاید: «طبق بررسیها شصت درسد ساکنان افغانستان متشکل از اقوام هزاره و تاجیک، زبان مادریشان فارسی است و چون در افغانستان هیچ قومی اکثریت نیست، تطبیق کردن پروژه یکدستسازی قومی و هژمونی قومی آسان نیست.»
محمدکاظم امینی از روزنامهنگاران شمال و نویسنده در اینباره میگوید: «سیاست یکدستسازی قومی در شمال قدمتی در حدود یک و نیم قرن دارد و از دوره عبدالرحمان خان پایهگذاری شد که گرفتن سرزمینهای شمال و تغییر نامهای این مناطق از زبان ازبکی به پشتو و تغییر جغرافیای تاریخی از نمودهای این سیاست است که تا امروز به شکلهای مختلف ادامه داشته است.»
به گفته وی، در دوره امارت طالبان، در فاریاب که بیش از نود درسد جمعیت آن را ازبک زبانها تشکیل میدادند، سیاست یکسان سازی قومی امارت به شدت دنبال شد، به طوری که ازبکان حق صحبت کردن و نوشتن به زبان مادری خود را نداشتند و همه باید به زبان پشتو انجام میدادند و هیچ ازبکی نباید در امارت به مقام دولتی میرسید.
به گفته این کارشناسان، بخشی از پروژه پاکسازی قومی در دوره طالبان با انهدام بتهای بامیان انجام شد، به دلیل اینکه تاریخ این بتها و جنبه اتنیکی آن به هویت قومی طالبان ارتباطی نداشت. البته این حرکت بیسابقه نبود. طبق بررسیهای تاریخی کاظم امینی، در یک قرن پیش، گل محمدمومند، دستور داد تا حدود چهارسد قریه در ولایت فاریاب را از زبان ازبکی/ترکی به زبان پشتو تغییر نام داده شد و به مدت ده سال آثار باستانی شامل قبرهای شاهان ترک که قدمت آنها به پیش از اسلام میرسید، را ویران کردند و حدود چهار هزار نسخه خطی به زبان ازبکی را سوزاندند.
این پژوهشگر میگوید: «در ولایات شمالی چون فاریاب، در دوره امارت، بسیاری از دختران نوجوان و زنان به پاکستان انتقال داده شدند، به طوری که تا سالها بعد، من خانوادههایی را میدیدم که به دنبال زنان و دختران گمشدهشان در پاکستان میگشتند. یکی از اهداف پنهان در این رفتار طالبان این بود که استفاده از زنان برای زاد و ولد و ایجاد نسل مختلط باشد تا هویت قومی مشخص را از بین ببرند.»
وی میافزاید: «در حال حاضر در فاریاب رسانههای محلی وجود ندارد. اخبار به درستی منتقل نمیشود و مردم تفکرات سنتی دارند. به مسائل زنها و ناموس بسیار اهمیت میدهند و فیسبوکی نمیکنند و این مسائل تا به حال همگانی نشده باشد، اما اتفاق افتاده است.»
آگاهان میگویند که در شمال افغانستان با داشتن رهبران قدرتمند جهادی که چندین دهه اداره و رهبری جنگ را در این مناطق برعهده داشتند، پیشبینی نمیشد که به سرعت یکی پس از دیگری توسط طالبان سقوط کند. آن هم در شرایطی که اردوی ملی افغانستان و قطعات خاص کماندو زیر نظر مشاوران برجسته نظامی آمریکا سالها آموزش دیدهاند، اما گزارشهایی در برخی از رسانهها منتشر میشود که نیروهای امنیتی در بسیاری از ولسوالیها بدون مقاومت و حمله، مناطق شمال را تخلیه کردهاند، امری که حکومت افغانستان به نام عقبنشینی تاکتیکی یاد میکند.