گفتوگو با شهلا شفیق؛ جمهوری اسلامی قطعاً عقبنشینی خواهد کرد
اعتراض و ناآرامیها در ایران با وجود چنین هفته از مرگ مهسا امینی همچنان ادامه دارد. جرقه اولیه این اعتراضات، مرگ مهسا امینی پس از بازداشت توسط گشت ارشاد بود. نهادی که از سال ۱۳۸۶ برای مبارزه با بدحجابی در ایران تأسیس شد.
پیش از آن البته گشتهای کمیتههای انقلاب اسلامی، گشتهای جندالله و ثارالله بیش از دو دهه با بدحجابی مبارزه کرده بودند. این در حالی است که پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ هیچ کسی فکر نمیکرد که حجاب اجباری تحت لوای یک قانون به زنان ایران تحمیل شود.
یورونیوز درباره مسأله حجاب با شهلا شفیق، جامعه شناس و پژوهشگر مقیم فرانسه گفتوگو کرده است.
برقراری و تثبیت قانون حجاب اجباری آیا به دلیل عدم مقاومت زنان و عدم آگاهی جامعه درباره مسأله حجاب بود؟ آیا این قانون به نوعی نشانه عقبگرد زنان در تأمین مطالبات خود نبود؟
پاسخ من به سوال اول یک نه قطعی است. چرا که جمهوری اسلامی در شرایطی برقرار شد که جامعه ایران در طول قرن بیستم در سال ۱۹۷۹، درهایی را پشت سر گذاشته بود که از یک انقلاب مشروطه آغاز شده بود.
پس از مشروطه در دوران پهلوی مردم یک نوع نوسازی را تجربه کردند که البته آزادی در آن غایب بود و به نظرم بزرگترین فقدان حکومت پهلوی همین نبود دموکراسی و آزادی بود. نبود چنین آزادی نشان داد که اصلاحات نمیتواند به راحتی انجام شود و نهایتاً با انقلاب ۵۷ روبهرو شدیم. در زمان انقلاب باید ببینیم نقش زنان چه بوده است.
۳۰ درسد دانشجویان زن بودند و من یکی از آنها بودم که در انقلاب هم شرکت کردم، به طور خیلی فعال. در کنار من هم مادرم بود که کار میکرد اما مطلقاً حجاب نداشت. مادربزرگم هم حجابی داشت که ربطی به حجابی که اینها میگویند اصولاً نداشت. حجابی که میتوانست در یک میهمانی آن را بردارد یا نه. با مردها دست میداد.
هربار هم که به او میگفتم که دوست دارم چون بالغ شدم تکرار و تقلید کنم میگفت نه. صبر کن بزرگ بشی بعد. خودت باید تصمیم بگیری. این حجابی است که من عادت کردم و این جوری من را تربیت کردهاند. خب فکر کنید در شرایطی که بخش بزرگی از زنان تحصیل کرده وجود و حضور دارند و کار میکنند، طرح الگوی سیاسی اجتماعی جمهوری اسلامی، نمیتوانست موفق باشد. چرا که در کنار زنان، مردانی بودند که در این نوسازی پهلوی پرورش پیدا کرده بودند.
در واقع سیستمی که جمهوری اسلامی میخواست از همان ابتدا برقرارکند در تضاد با همان طبقه متوسطی بود که انقلاب ایران مرهون زحمات آنها بود.
طرح اولیه جمهوری اسلامی چه بود؟ برقراری شریعت و ایجاد جامعه اسلامی که نه با هیچ یک از واقعیتهای اجتماعی ایرانی سازگاری داشت و نه با خواست بخشهای وسیعی از مردم. بنابراین این طرح حتماً میطلبید که جمهوری اسلامی برود به سمت «حجاب اجباری» و آنها میدانستند که بدون «حجاب اجباری» نمیتوانند که به اهداف خود برسند. در واقع حجاب اجباری نمادی بود از یک برنامه اجتماعی که جمهوری حمل میکرد برای یک برنامه سیاسی و به واقع نماد این بود و تنها یک لفظ نبود.
آیا جمهوری اسلامی میتوانست بدون طرح موضوع قانون حجاب اجباری به حیاتش ادامه دهد؟
همانطور که در بخش پیشین گفتم، حجاب اجباری مبدا یک سری از سلسله قوانین بود که روی تبعیضهای جنسیتی استوار بود. حامیان خمینی و اسلام گراها، در تمام صحنهها در مقابل جامعهای بودند که زنها در آن حاضر بودند و حضور فعالی داشتند. بدین ترتیب آنها میخواستند یک استراتژی جدیدی را به صورت تلفیقی اجرا کنند. چرا که شخص خمینی همواره مخالف حضور زنان فعال در صحنه اجتماعی بود. و به همین ترتیب آنها با اجرای سیاستهای حجاب اجباری هم سعی کردند حضور زنان که از مهمترین عناصر پیروزی انقلاب بودند را تضمین کنند و هم اینکه خمینی را راضی نگاه دارند. بدین ترتیب آنها از زنان خواستند که به محلهای کار بیایند اما حجاب در واقع تحمیل یک نظم به زنان بود.
تنها داستان یک تکه پارچه نبود که بر سر زنان قرار بگیرد. در واقع حجاب اجباری، مجموعه قوانینی بود که چارچوبی که زنان در جمهوری اسلامی باید در آن قرار میگرفتند را تعیین میکرد. همزمان تمام حقوقی که زنان پیش از انقلاب به آن دست یافته بودند هم همگی ملغا شد. یک نمونه آن قانون حمایت خانواده بود. هر چند این قانون برابری بین زن و مرد را به طور کامل رعایت نمیکرد اما یکسری امتیازاتی داده بود و یکسری از تبعیضها را کم کرده بود جمهوری اسلامی آن را هم لغو کرد و در همان ماههای اول پس از انقلاب بسیاری از قوانین تبعیض آمیز دیگر نیز به زنان اعمال شد. مثل اینکه حقوق زنان بر اساس قانون شریعت نصف حقوق مردان است.
در نتیجه حجاب اجباری نماد چنین نظمی بود. گروههای سیاسی غیراسلامگرا، چه چپها و چه لیبرالهای آزادی خواه، مثل جبهه ملی، که بخش بزرگی از آنها با بختیار هم مخالفت کرده بودند، هم به نوعی به زنها گفتند که به خانه برگردند. برای اینکه فکر میکردند که اولویتهای انقلاب این نیست. معتقد بودند که مهمترین خطری که انقلاب را تهدید میکند خطر حمله و یا کودتای آمریکاییها هست. یعنی مطلقاً غافل بودند از اثر ایدئولوژیک خود اسلام گرایی که جمهوری اسلامی مبدع آن بود. در واقع آنها درک و شناخت مهمی از ایدئولوژی خمینیسم نداشتند و طبیعتاً مسأله زنان هم برای آنها در مرحله دوم بود.
همچنین گروههای چپ در آن زمان که بیشتر تحت تأثیر استالینیسم و یا مارکسیست لنینیسم بودند اساساً آزادی و حقوق بشر به عنوان دکور بورژازی وکاپیتالیسم مطرح میشد و فکر نمیکردند که مسأله مبارزه با حجاب اجباری یک امر زیربنایی است بلکه بیشتر معتقد بودند که این یک امر روبنایی است. البته این اشتباه مهلکی بود که انجام دادند.
ملی خواهها هم معتقد بودند که مسأله استقلال یعنی ضدیت با غرب، این موضوع را اولویت خود میپنداشتند. در همین راستا اساساً مسأله آزادی زنان به کناری رانده شد و دیگر این گروهها از زنان حمایت نکردند و حتا زنان متنفذی از جمله هما ناطق که بعدها به این موضوع اعتراف کرد این بود که مجبور شدند بروند به زنان حامی خود بگویند که به خانههایشان برگردند. من خودم در آن زمان دانشجویی بودم عضو جریان چپ رادیکال، اساساً فکر نمیکردم که این موضوع خیلی اهمیت داشته باشد. مسأله حجاب اجباری، فکر میکردم که این یک مسأله مقطعی است و فکر نمیکردم که جمهوری اسلامی بتواند اساساً در این زمینه موفق باشد.
خمینی هم در مراحل اولیه سکوت کرد اما بعداً با قدرت به این موضوع بازگشت و نه تنها حجاب در محلهای کار بلکه در همه عرصههای اجتماعی اجباری شد و شرایط سرکوب وحشتناک باعث تمام اعضای احزاب مخالف از جمله خود من رو به یک زندگی مخفیانه روی بیاورند. در واقع یک فضای اجتماعی بود که جمهوری اسلامی در کنار مسأله جنگ ایران و عراق، موفق شد سرکوب وحشیانه علیه مخالفان خود را پیش ببرد. به گفته خودشان، رهبران جمهوری اسلامی، در کنار جهاد بیرونی یک جهاد درونی، یعنی سرکوبها شدت گرفت. در نماز جمعه میگفتند بارها «جهاد بیرونی و جهاد داخلی.»
همزمان یک فضای پرتنش آغاز شد در کنار سانسور مطبوعات و بسته شدن روزنامههای آزاد و مستقل. همه این مسائل باعث شد که زنان کاملاً به کناره رانده شوند. بعدها زنان سعی کردند که در همان سالها حکومت را به اصلاحات کوچکتر مجبور کنند همان طور که مهرانگیز کار به درستی توضیح داده است. اما نهایتاً حکومت به هیچ کدام از اصلاحات تن نمیدهد.
در فاصله بین تظاهرات بزرگ زنان علیه حجاب اجباری در اسفندماه سال ۵۷ و اوایل دهه نود خ بسیاری شاهد چه دستی از مقاومت زنان در برابر مسأله حجاب اجباری هستیم؟
زنان حقوقدانی چون مهرانگیز کار و شیرین عبادی، مقاومت زیادی میکردند تا از صحنه فعالیتهای اجتماعی رانده نشوند و ادامه دهند. مقاومتی که در نوع خود بسیار ارزشمند بود. زنها در آن سالها در انجمنها حاضر بودند و این خود به نوعی مقاومتی است که کاملاً درخشان است.
در کنار این مسأله پدیده بدحجابی بود که میتوان گفت از همان آغاز یک مبارزه مدنی بود و همین هم باعث شد خصوصاً با فرارسیدن تابستان آنها گشت ارشاد را تأسیس کنند و که میدانیم همواره باعث تولید تنش بود. در همان حال جمهوری اسلامی موفق شد با کنترل حجاب زنان یک کنترل عمومی در جامعه را سازماندهی کند و سرکوب و کنترل مدنی را به نوعی توانستند پیش ببرند.
همزمان زنان عضو احزابی که به اجبار به خارج آمده بودند و شروع کردند به مسأله زنان توجه کردن که ما از همان آغاز در دهه هشتاد م پیدایش گروههای مختلف حامی حقوق زنان و انتشار مطالب مختلف در این زمینه را شاهد هستیم. که این مطالب و خواستها به ایران هم منتقل میشود. در این دوره است که حتا شاهد ریزشی در زنان حزب اللهی هم هستیم. یکسری از زنان حزب اللهی که رفتند تا از طریق قوانین و استنادات دینی به یکسری تفاسیر و نتیجه گیری جدیدی برسند در این زمینه به بن بست میرسند.
اندک اندک اختلافاتی ظاهر میشود و مجلاتی هم در این زمینه تأسیس میشود. اینها هم در دهه دوم جمهوری اسلامی است. زمانی که جنگ پایان پذیرفته و سرکوبهای شدید و تارومارکردن مخالفان پایان گرفته است. همزمان با پایان یافتن جنگ شعار «فتح کربلا» نخ نما شده است. در دوره رفسنجانی شاهد آغاز دوره نوسازی و سازندگی هستیم و یک فرمهایی اعتراضات زنان حزب اللهی هم آغاز میشود و کسانی که متوجه این بن بست شدهاند شروع میکنند فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی.
بعد میرسیم به اواخر دهه نود م، میبینیم که نسل جدیدی از فمینیسم برابری خواه به میدان میآید و مسأله کمپین یک میلیون امضا مطرح میشود. با این حال حتا در این کمپین مسأله حجاب اجباری اولویت و مسأله اصلی نیست. درباره بسیاری از نابرابریها بحث مطرح میشود اما برداشتن حجاب اجباری در این میان آنچنان که باید و هویت جمهوری اسلامی است مطرح نمیشود.
یکی از دلایل عدم مطرح شدن حجاب اجباری در کمپین یک میلیون امضا همانا سرکوب شدید بود و سازماندهندگان میدانستند که نمیتوانند این کمپین را در صورت مطرح شدن حجاب اجباری ادامه دهند و سرکوب خواهند شد. با این حال مسأله حجاب اجباری همواره موضوع بحث فعالان زن بود. من خودم یکی از کسانی بودم که همواره میگفتم مسأله حجاب اجباری به نوعی پرچمی است که نظام جمهوری اسلامی علیه زنان علم کرده است. همزمان از کمپین یک میلیون امضا هم حمایت میکردم و معتقد بودم که نهایتاً حجاب اجباری نشانه گرفته خواهد شد.
پس از کمپین یک میلیون امضا، رسیدیم که کمپینهایی که حجاب اجباری را نشانه میگرفتند. کمپینهای مبارزه با حجاب اجباری آغاز شدند. یعنی رسیدیم همزمان به دورانی که مسأله کم حجابی و شل حجابی کاملاً گسترش پیداکرد. و مسأله حجاب به یک موضوع حیاتی مطرح شد.
و کمپینهای آزادیهای یواشکی و چهارشنبههای سفید که از خارج کشور آغاز و با استقبال گسترده زنان در ایران روبهرو شد. من همان زمان هم مقالههایی نوشتم و به زبان فارسی و فرانسه که در آن به این استقبال گسترده اشاره کردم و با آن تحلیلی که از کل سیستم داشتم، اینکه حجاب اجباری نماد این سیستم است، نوشتم که تعجب زیادی نمیکنم از این استقبال شدید و گسترده.
پس از این کمپینها رسیدیم به دختران خیابان انقلاب. ویدا موحد که در ملاعام آن حرکت نمادین را انجام داد و حجاب را از سر برداشت و آن روسریاش را به شکل یک پرفورمانسی و یا یک نمایش خیابانی اجرا کرد که کارش بسیار جالب بود و پس از این کار کمپین آغاز شد به نام کمپین دختران انقلاب. که مردان بسیاری نیز در آن شرکت کردند.
نباید از یاد ببریم که مدت کوتاهی پس از اجرای پرفورمانس ویدا موحد شاهد جنبشهای شهری بودیم که البته این دو لزوماً به هم گره نخورد. ولی امروز رسیدهایم به جنبشی که در آن موضوعات دیگر با مسأله حجاب اجباری گره خورده و همه اقشار در آن شرکت و همیاری کردهاند. جنبشی که در مرکز آن مسأله زنان قراردارد جنبشی که نقطه عزیمت آن مبارزه با حجاب اجباری بوده، و به شعار زن زندگی آزادی، ژن ژیان ئآزادی گسترش پیداکرده است و نویدبخش یک انقلاب اجتماعی و سیاسی در ایران است.
سوال مهمی که این روزها مطرح میشود این است که آیا جمهوری اسلامی، در حالی که اعتراضات از یک ماه فراتر رفته و شدت آن کم نشده است، حاضر است تا در روزها و هفتههای آینده به عنوان مثال درباره قانون حجاب اجباری کوتاه بیاید؟
آیا جمهوری اسلامی درباره این جنبش اعتراضی معترض عقب نشینی خواهد کرد؟
بله فکر میکنم میتواند عقب نشینیهایی بکند یکسری اصلاحات هم انجام بدهد، ولی این اصلاحات پرچم مبارزات مردم را زمین نمیگذارد. مثلاً میتواند گشت ارشاد را جمع کند و یا میتواند مدتی درباره یکسری از مسائل کمی شل بگیرد اما اساساً فکر نمیکنم که جمهوری اسلامی بتواند بدون این پرچم نظامش را مستقر نگاه دارد. اما، درباره اینکه جمهوری اسلامی عقب نشینی خواهد کرد به نظرم هیچ شکی وجود ندارد.