قزاقستان با آتش بازی میکند
پیمان عارف
ناآرامیهای قزاقستان که از شهر ژانا ئوزن در استان مانگیستائو اوسکایا (مین قشلاق) در جنوب غربی این کشور و در اعتراض به قطع یارانه و افزایش قیمت گاز مایع آغاز شد که سوخت غالب خودروها را در این کشور تشکیل میدهد؛
نه تنها موجب شد این استان نفت خیز ساحل دریای مازندران که تا پیش از این با اشتهار شهر بندریاش اوکتائو (آق داغ) و کنوانسیون معروف آن شناخته میشد در رسانههای جهان مطرح شود، بلکه قزاقستان و تحولات شهر آلماتی پایتخت سابق و نورسلطان (آستانه سابق) پایتخت جدید این کشور را نیز در صدر اخبار رسانهها قرار داد.
کشوری که پایتختش به نام رییس جمهور سابق که کماکان قدرتمندترین چهره سیاسیاش نیز هست گره خورده و چند سالی است نام «نور سلطان» بر خود گرفته و معمولاً آنقدر آرام بوده که جز با خبر پرتاب فضاپیماهای روسی از پایگاه بایکونور آن و یا خبر مذاکرات ایران و غرب در پرونده هستهای و روند مذاکرات ایران-روسیه-ترکیه درباره سوریه راهی به اخبار رسانههای جهان نداشت، خود به منشا تولید خبر تبدیل شد. آن هم صدر اخبار جهان!
به نظر میرسد با ورود ۳۹۰۰ نیروی سازمان پیمان امنیت جمعی این جنبش اعتراضی با دستور رییس جمهور قاسم ژُمارت توکایف به شکلی خشونت آمیز و به روال سایر دیکتاتوریها همراه با قطع اینترنت سرکوب شد و به گفته منابع رسمی ۲۶ و به ادعای منابع غیر رسمی ۱۰۰ کشته نیز به جای گذاشته و صحبت از دستگیری ۴ هزار نفر در ۴۸ ساعت این پرسش پیش آمده که اساساً این پیمان امنیت جمعی چیست که اینچنین عملیات سرکوب در قزاقستان را بر عهده گرفته و رفتارش ناظران را به یاد سرکوب بوداپست در ۱۹۵۷ و پراگ در ۱۹۶۸ انداخته؟ دست این نیروها برای سرکوب تا کجا باز خواهد بود و اینکه سرنوشت قزاقستان از این پس چه خواهد بود؟ دموکراسی و شفافیت بیشتر و حرکت به سوی جامعه باز؟ و یا سرکوب سیاسی، خاندان سالاری و فساد بیشتر که کم و بیش ویژگی مشترک جمهوریهای برآمده از فروپاشی شوروی را شکل میدهد؟!
برای پاسخ به این سئوالات با الهه کولایی، استاد مطالعات منطقهای دانشگاه تهران و بنیانگذار موسسه مطالعات اوراسیای دانشگاه تهران و یوروک ایشیک، محقق آسیای مرکزی در موسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن گفتوگو کردهایم. کولایی معتقد است که شرایط قزاقستان با اوکراین قابل مقایسه نیست و ایشیک از آن سو بر این باور است که قزاقستان با آتش بازی میکند.
سازمان پیمان امنیت جمعی یا پیمان ورشوی کوچک
الهه کولایی استاد دانشگاه تهران و موسس مرکز مطالعات اوراسیا در این دانشگاه میگوید: «پایه سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO)، در شرایط گسترش ناامنی در تاجیکستان از سال ۱۹۹۲، با نقش کانونی روسیه و حضور همه کشورهای آسیای مرکزی، جز ترکمنستان، از آوریل ۱۹۹۲ با ایجاد پیمان امنیتی تاشکند ایجاد شد. ناتوانی کشورهای نو استقلال منطقه در تأمین امنیت خود و آشکارشدن تهدیدهای گوناگون، زمینه ساز شکل گیری این همکاری شد.
با تغییر نگرش روسیه نسبت به جمهوریهای پیشین شوروی و طرح ایده «خارج نزدیک»، اهمیت این همکاری بیشتر شد. رخدادهای ۱۱ سپتامبر اهمیت آن را بیشتر کرد، به گونهای که این پیمان همکاری به سازمان تبدیل شد.
سازمان پیمان امنیت جمعی، برای رویارویی با تهدیدهای گوناگون در جمهوریهای بازمانده از فروپاشی شوروی، نیروهای پاسدار صلح را هم تشکیل داد که رهبری آن در اصل با مسکو بوده است. آنان در تاجیکستان، گرجستان و قره باغ حضوری تأثیرگذار داشتهاند. با توجه به تغییر در نگرش مسکو به جمهوریهای پیرامونی، بسیاری از کارشناسان، این سازمان و کارکرد آن را با کارکرد سازمان پیمان ورشو قابل مقایسه و هم سو میدانند.»
یوروک ایشیک پژوهشگر آسیای مرکزی در موسسه مطالعات خاورمیانه در واشنگتن نیز این پیمان را ادامه و تلاشی برای احیای پیمان ورشو میداند اما معتقد است: «حکمرانان قزاقستان با آتش بازی میکنند و به جای حل مسائل و مشکلات دموکراتیک کشور با دعوت از روسیه تمامیت آینده قزاقستان را در معرض تهدید قرار دادهاند.»
ایشیک میافزاید: «من معتقدم در حال حاضر اتفاقی مهمتر از جنبش اعتراضی مردم قزاقستان در جریان است و آن اینکه برای نخستین بار پس از جنگ سرد، روسیه از یک سازمان بین المللی که خود پایه گذاریاش کرده و تحت کنترل خودش است برای مداخله در بحران داخلی یک کشور بهره میگیرد. این نخستین بار پس از جنگ سرد و لغو پیمان ورشو است که روسیه چنین کاری میکند. قبلاً در بحران اوستیای جنوبی در سال ۲۰۰۸ و یا اشغال کریمه و شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴ و یا حتا جنگ سوریه این ارتش روسیه بود که راساً ورود میکرد و حتا در جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ نیز با وجود درخواست ارمنستان از این پیمان برای حمایت از ارمنستان به درخواستش پاسخ رد داده شد چرا که به موجب ماده ۴ پیمان اگر تمامیت ارضی و امنیت ملی کشوری از سوی کشوری ثالث در معرض خطر قرار گیرد مکانیسم امنیت جمعی پیمان میتواند عمل کند و در جنگ قرهباغ خود کشور ارمنستان در معرض تهدید نبود. بنابراین چنانکه میبینیم مکانیسم کاملاً شبیه مکانیسم ناتو و یا پیمان ورشوی سابق است که برای اولین بار عملیاتی میشود.»
این پژوهشگر مهمان موسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن ادامه میدهد: «البته از منظر قزاقستان باید بگویم این کشور با آتش بازی میکند چرا که شمال قزاقستان و شهرهایی مانند پتروپاولا محل یک بمبگذاری دموگرافیگ دوره استالین هستند و جمعیتی با اکثریت روس در آنجا ساکن است. حتا شاید برایتان جالب باشد که عرض کنم موقع فروپاشی شوروی تنها کشوری که قومیتی که کشور نامش را از آن میگرفت در اقلیت بود همین قزاقستان بود که در آن قزاقها با تشکیل ۴۰ درسد جمعیت در اقلیت بودند. البته بعدها با سیاست تسهیل بازگشت روسها به فدراسیون روسیه و تسهیل بازگشت قزاقها به قزاقستان این نسبت تغییر کرد اما هنوز هم در شمال قزاقستان اکثریت با روسهاست که احزاب ملی گرا و دست راستی روسیه همواره درباره آنجا ادعای ارضی مطرح کردهاند.»
ایشیک میگوید: «حال با توجه به رویکرد پوتین از سال ۲۰۱۴ که اعلام کرد «روسیه نه یک کشور بلکه یک تمدن است که نباید محدود به کشور روسیه بماند بلکه هر آنجایی که روسها در آن ساکنند را در بر میگیرد» از سویی و ادعاهای ارضی درباره شرق اوکراین و شمال گرجستان که تاکنون تبدیل به اشغال آن سرزمینها از سوی روسیه شده از سوی دیگر، تصور کنید ادعاهای ارضی درباره شمال قزاقستان چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ و آیا دعوت از روسیه برای ورود به کشور به جای حل و فصل مسائل و مشکلات دموکراتیک کشور و رفع ناکامیهای سیاست داخلی به ویژه از بین بردن فساد وحشتناک و غیرقابل باور در قزاقستان، چیزی جز بازی با آتش است؟!»
دست پیمان امنیت جمعی چقدر باز است و تا کجا پیش خواهد رفت؟
الهه کولایی میگوید: «تجربه نشان داده حکومتهای منطقه با پشتیبانی مسکو به سرکوب کامل مخالفان خواهند پرداخت. موقعیت قزاقستان و اهمیت منابع انرژی در آن و حمایت روسیه و چین از حکومت این کشور، راهی را برای نتیجه بخش بودن تظاهرات مخالفان و اعتراضهای خیابانی باز نخواهد کرد.
اعتراضهای پیشین نیز در هیچ یک از کشورهای آسیای مرکزی، تحولات مثبتی به سود مردم در پی نداشته است.»
یوروک ایشیک میگوید: «معتقدم اگر چه ممکن است پیمان امنیت جمعی بتواند اعتراضات را در کوتاه مدت سرکوب کند اما مطالبات دموکراسی خواهانه مردم از بین نخواهد رفت و قزاقستان پس از ژانویه ۲۰۲۲ دیگر به قزاقستان سابق باز نخواهد گشت. البته نخست باید توضیحی نسبت به ماهیت طبقاتی و اجتماعی این جنبش بدهم تا مسأله روشن شود.
اولاً بهرغم اینکه در گذشته در قزاقستان اپوزیسیون سیاسی نظیر سارسام بٍیِک و غیره وجود داشت ولی در نتیجه حکومت خودکامه ۳۲ ساله نظربایف در حال حاضر در این کشور اپوزیسیونی وجود ندارد که بتوان با آن مذاکره کرد و مخاطب قرارش داد. پس جنبش سر ندارد اما نتیجه دو فرآیند متفاوت طبقاتی در جنوب غربی و شهر ژانا ئوزن و نیز آلماتی است. در جنوب غربی کارگران گاز که در یکی از سختترین شرایط جهان در آبهای کم عمق خزر کار میکنند ثروتی را استخراج میکنند که موجب شده تا درآمد ناخالص قزاقستان ۶۰ درسد درآمد ناخالص کل آسیای مرکزی باشد اما خود هیچ سهمی از آن ندارند. این ثروت در دور دست و در مرز روسیه صرف احداث شهری مثل آستانه میشود تا پایتخت از آلماتی در مرز چین به آنجا منتقل شود ولی در خود استان مین قشلاق اثری از آن مشاهده نمیشود. این بی عدالتی اجتماعی یک پای قضیه است که جرقه اولیه آن را زد اما از روز دوم و از زمانی که اعتراضات به آلماتی رسید دیگر بحث قیمت سوخت مطرح نبود بلکه اعتراضات جنبه دموکراسی خواهانه یافت چرا در آلماتی جنبه دیگر جنبش مطرح است.
در آلماتی مردمانی زندگی میکنند که اگر چه محل زندگیشان مرز چین است اما به شدت شهری، آزادیخواه و اروپایی هستند. شما تفاوتی بین آلماتی و دستکم یک شهر اروپای شرقی نمیبینید. آنجا طبقه متوسطی وجود دارد که از زندگی در چارچوب دیکتاتوری نظربایف خسته است و برای دموکراسی بیشتر به خیابان آمد. البته ممکن است آنارشیستها و یا شبه نظامیان مسلح و مزدبگیری مثلاً توسط مختار آبلیازوف تاجر موفق و ثروتمندی که در دورهای حتا به وزارت دولت نظربایف نیز رسید اما بعدها مغضوب واقع شد؛ اجیر شده باشند تا اعتراضات را تبدیل به یک حرکت خشونت آمیز بکنند اما این ربطی به اصالت مطالبات دموکراسی خواهانه مردم ندارد. مشکل از یک سیستم ناکارآمد است که اساساً کار نمیکند و نمیتواند به مطالبات دموکراتیک مردم پاسخ دهد. با این فرض و با عنایت به اصالت طبقاتی و اجتماعی این جنبش من گمان نمیکنم نیروهای پیمان امنیت جمعی بتوانند جنبش را کاملاً سرکوب کنند و قزاقستان به نقطهای برگردد که در یک ماه قبل آنجا بود.»
از ایشیک درباره رابطه نظربایف و توقایف رییس جمهور سابق و فعلی قزاقستان و این ادعا که این حرکت موازنه قوا را به نفع توکایف تغییر خواهد داد میپرسیم. او میگوید: «مناسبات توکایف با نظربایف دقیقاً همانند مناسبات مدودف با پوتین است. در قزاقستان هیچکس خارج از اراده نظربایف قرار ندارد و همه منصوب او هستند. اگر حدود ۳ سال پیش قدرت را به توکایف واگذار کرد این واگذاری نیز کاملاً صوری است. شما دقت کنید که در پرونده شنود موبایلها توسط نرم افزار پگاسوس توکایف تنها رییس جمهور یک کشور بود که مشخص شد موبایلش شنود میشده است. حتا در مشتریهای اصلی این نرم افزار جاسوسی، در کشورهایی مثل عربستان سعودی نیز این اتفاق نیفتاده بود که مثلاً موبایل بن سلمان شنود شود. پس در سیاست قزاقستان به نوعی آن چیزی را داریم که در تاریخ به توطئههای دربار بیزانس معروف است. قدرت در اختیار نظربایف است و بقیه در خدمت او و همواره در مظان اتهام خیانت و تحت رصد و کنترل همیشگی!
پس این تصور که توکایف کوچکترین زاویهای با نظربایف دارد اشتباه محض است. او چیزی بیش از مدودف برای پوتین نیست در نسبت با نظربایف.»
نسبت بحران قزاقستان و اوکراین
از الهه کولایی موسس مرکز مطالعات اوراسیا در تهران درباره نسبت بین بحران اوکراین و بحران در قزاقستان و این ادعای رسانههای روسیه میپرسیم که ایجاد بحران علیه منافع روسیه در قزاقستان پاسخی است از سوی غرب نسبت به مسأله اوکراین.
او میگوید: «البته استقلال گرایی از ویژگیهای همه کشورهای بازمانده از فروپاشی شوروی است که به میزان متفاوتی در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز نیز آشکار شده است اما شرایط ژئوپلیتیکی قزاقستان با اوکراین بسیار متفاوت است.
هرچند روس تبارها در هر دو کشور حضوری تأثیرگذار و تعیین کننده دارند. ولی همسایگی اوکراین با اروپا و همسایگی قزاقستان با چین، برای دو کشور آثار و پیآمدهای بسیار متفاوتی دارد.
با این حال مردم در هر دو کشور نسبت به فساد و تبعیض معترض هستند و خواستار آزادی و عدالت و بهبود شرایط اقتصادی سیاسی خود هستند. با این حال، روسیه با حمایت از روس تبارها در هر دو کشور ابزاری کارآمد در پیگیری هدفهای سیاسی و اقتصادی خود دارد. روسیهی پوتین به طور جدی، بازسازی حضور و نفوذ پیشین خود را در این جمهوریها دنبال میکند.»
یوروک ایشیک نیز میگوید: «این ادعای روسها در حد یک پاسخ اتوماتیک به ایمیلهای دریافتی است وقتی که کسی مثلاً به مرخصی میرود. فضایی که روسیه عصر پوتین در فضای رسانهای خود به ویژه در راشا تودی ایجاد کرده و هر روزه به دهها زبان نیز آن را منتشر میکند این است که روسیه در معرض تهدید دائمی ناتو قرار دارد و اساساً ناتو کاری جز تهدید روسیه ندارد. هر اتفاقی که در حوزه شوروی سابق بیفتد پاسخ ساده است: غرب دارد انقلاب رنگی راه میاندازد تا ناتو را گسترش دهد و ما را تهدید کند!
این ادعا با یک سرچ ساده گوگل قابل راستی آزمایی است. یکی از ادعاهای اصلی این است که ناتو در تلاش برای محاصره روسیه است. حال اگر نقشه روسیه را در گوگل سرچ کنیم متوجه میشویم که مرز روسیه با ناتو کمتر از ۵ درسد مرزهای این کشور را تشکیل میدهد. مرز کوچکی در شمال فنلاند با نروژ دارد و مرز با سه جمهوری بالتیک و یک مرز کوچک نیز در منطقه خارج از قلمرو اصلی خود در کالینینگراد با لهستان دارد. همین! اما هر روز میگویند که ناتو ما را محاصره کرده چرا که روسها هنوز نتوانستهاند استقلال همسایگانشان را هضم کنند و آنها را بخشی از قلمرو خود میدانند. اکنون تنها شرق اوکراین در اشغال روسیه نیست. نصف مولداوی و بخشهایی از شمال گرجستان نیز تحت اشغال روسیه است. پس وقتی یک نگاه کلان به نقشه میاندازیم با یک الگوی یکسان از اشغال و نفوذ از سوی روسیه مواجه هستیم.»
چین کجا ایستاده است؟
از الهه کولایی میپرسیم برخی از تحلیل گران در بحران اخیر توقایف را متمایل به چین میدانند و از تقابل او با نظربایف متمایل به مسکو سخن میگویند و قائل به تقویت موقعیت چین در نتیجه بحران اخیر در قزاقستان هستند.
او میگوید: «مسکو و پکن درباره قزاقستان کاملاً همراستا هستند و هر دو مانند نورسلطان (همان آستانه سابق پایتخت قزاقستان که به نام نورسلطان نظربایف خوانده میشود) دغدغه امنیت و ثبات در قزاقستان را دارند. با وجود برخی رقابتهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی میان چین و روسیه، در برابر شورش مردم هر دو از اقدامهای حکومت این کشور در مسیر تأمین ثبات و آرامش پشتیبانی میکنند. حضور نیروهای روسی در چارچوب CSTO اعتماد به نفس حکومت در سرکوب مخالفان را تقویت خواهد کرد.»
نشست ۱۵ ژانویه سازمان کشورهای ترک زبان؛ ترکیه به دنبال چیست؟
ایشیک میگوید: «واقعیت امر آن است که سازمان کشورهای ترک زبان فراتر از تخیل و رویا از سوی احزاب دست راستی ترکیه چیز زیادی نیست. بین ترکیه و قزاقستان بر خلاف ترکیه و آذربایجان حتا قرابت زبانی نیز وجود ندارد. اگر یک شهروند ترکیه به قزاقستان برود و روسی یا انگلیسی نداند نمیتواند با مردم ارتباط برقرار کند. موثر بودن در تحولات قزاقستان نیازمند به کارگیری پول و نیروی نظامی در این کشور است که ترکیه در حال حاضر از این دو مولفه درباره قزاقستان بی بهره است و این امکان عمدتاً در اختیار مسکو و تا حدودی البته کمتر در اختیار پکن قرار دارد. پس ترکیه امروزی و حال حاضر را نمیتوان بازیگری مهم در عرصه تحولات قزاقستان دانست اما ترکیه با توجه به حجم بسیار بالای سرمایه گذاری که در قزاقستان انجام داده و حضور وسیع شرکتها و کارآفرینان ترک در آن کشور دارای منافع است و نمیتواند نسبت به تحولات مطلقاً بی تفاوت بماند.»
او میافزاید: «ترکیه شاید در آینده بتواند با تکیه بر همین روابط اقتصادی به جایگاهی برسد که به بازیگری مهم در تحولات آسیای مرکزی از جمله تبدیل شود اما در حال حاضر نشست ۱۵ ژانویه را عمدتاً دارای مخاطب داخلی در ترکیه میبینم که به دلیل حضور حزب راستگرای حرکت ملی گرا در دولت و اتحاد اردوغان با باغ چهلی و با هدف نمایش اهمیت کشوری که در ذهنیت حزب حرکت ملی گرا جزو توران محسوب میشود صورت میپذیرد و ما به ازاء چندانی در سیاست واقعی آسیای مرکزی ندارد.»