آیا جامعه جهانی در مقابل امارت اسلامی عقبنشینی میکند؟
انتشار عکسی از حضور رینا امیری، نماینده ایالات متحده آمریکا در امور زنان و حقوق بشر برای افغانستان، با روسری در دیدار با نمایندگان طالبان در جریان نشست اسلو، واکنشهای گستردهای را در میان کاربران افغان و ایرانی در شبکههای اجتماعی برانگیخته است.
طالبان که از نیمه ماه اوت سال ۲۰۲۱ بدون مقاومت جدی ارتش افغانستان توانست وارد کابل شود، برای نخستین بار برای مذاکره با دیپلماتهای اروپایی و آمریکایی مهمان دولت نروژ بود.
در حالی که هیچ عضوی از جامعه جهانی هنوز «امارت اسلامی افغانستان» را به رسمیت نشناخته است، حضور طالبان در نروژ و پذیرش مذاکره با نمایندگان این گروه، برای بخش گستردهای از افکار عمومی جهان گامی برای شناسایی حاکمان نهچندان خوشنام به قدرت بازگشته کابل به شمار میرود.
درباره حجاب نماینده ایالات متحده در دیدار با طالبان در اسلو، نظر ویدا ساغری، کنشگر حقوق زنان افغانستان و مریم شاهی، خبرنگار یورونیوز را پرسدیم.
ساغری میگوید: «رینا امیری نماینده زنان افغانستان نیست. مأمور فعالیت بر محور منافع آمریکا در نظام امارت است. پوشش او غیر مرتبط به روشن کردن چراغ روابط حسنه زنان آمریکا با طالبان نبود.» مریم شاهی هم این پوشش را، نشانهای احتمالی از نرمش ایالات متحده در قبال حاکمان به قدرت بازگشته افغانستان میداند: «این رفتار، شاید شکلی از نمایش کرنش ایالات متحده در برابر طالبان است . . . البته اظهار نظر در اینباره مشکل است. شاید میخواهند روابط با طالبان را از این دریچه بهتر کنند. باید منتظر ماند و برخوردهای آینده رینا امیری را دید.»
بدبینی نسبت به این شکل از حضور رینا امیری در حالی ابراز میشود که وی با انتشار یک پیام توییتری از فشار ایالات متحده آمریکا بر طالبان برای آزادی فوری «تمنا پریانی، پروانه ابراهیم خیل، عالیه عزیزی و دیگران» خبر داده است. امیری میگوید همراه با نماینده ویژه آمریکا برای افغانستان، توماس وست از طالبان خواستهاند تا حمله به معترضان و بازداشت آنها را متوقف کند.
بنبست جامعه جهانی در برابر افغانستان
با این حال شاید نخستین و منطقیترین پرسش در این میان، ماجرای چگونگی رابطه جامعه جهانی با افغانستان، پس از سقوط دولت مورد حمایت غرب باشد. در ماههای گذشته، گزارشهای متعددی از فروپاشی اقتصادی افغانستان و در آستانه فاجعه انسانی قرار داشتن این کشور از سوی نهادها و سازمانهای بینالمللی منتشر شده است. اگر جهان بخواهد با افغانستان تعامل داشته باشد، باید با چه کسی سر میز مذاکره بنشیند؟ آیا کسی بهجز طالبان در این کشور امکان اعمال قدرت و حاکمیت دارد؟ ویدا ساغری در پاسخ به این پرسش میگوید: «مردم افغانستان به ویژه زنان افغانستان چشم به راه ظهور رهبر و ناجی از میان خودشان هستند. یک ناجی سکولار، روشنفکر و با دغدغه منافع خالص ملی. جهان با محور قرار دادن جنبشهای زنانه، نهادهای دانشجویی و کتلههای معلم آن خاک میتواند قدرت افراطیت و تروریزم را در افعانستان تضعیف و غیر رسمی بسازد.»
با این حال مریم شاهی وضعیت کنونی افغانستان را بنبستی برای جامعه جهانی، یا دستکم کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا توصیف میکند: «اروپا شاید راحتتر بتواند طالبان را به رسمیت بشناسد. احتمالاً ایالات متحده بهخاطر بعضی معذوریتهای حقوق بشری نمیتواند به سرعت همین کار را بکند.
اما با توجه به صحبتهای اخیر بایدن درباره اینکه افغانستان هیچگاه متحد نبوده، احتمالاً آمریکا واقعیت را درباره این کشور پذیرفته است.»
شکل سقوط جمهوری اسلامی افغانستان و فرار پرماجرای شخص رئیس جمهوری اشرف غنی و ورود آسان طالبان به کابل، بیست سال پس از حضور نیروهای بینالمللی و هزینههای هنگفت برای استقرار نظم و دموکراسی و حقوق بشر و غیره، عملاً یک خلا آلترناتیو ایجاد کرده است. پس از به قدرت بازگشتن طالبان، احتمالاً دو شکل از مقاومت در برابر اسلامگرایان نو رسیده به چشم آمد: اول جبهه مقاومت ملی احمد مسعود و یارانش در پنجشیر که با وجود سر و صداهای بسیار در کمتر از دو هفته خاموش شد و دوم، جنبش مقاومت زنان که ۶ ماه پس از بالا رفتن پرچمهای سفید امارت اسلامی با شعار «نان، کار، آزادی» همچنان به اعتراض به رویه حاکمان جدید ادامه میدهد.
مریم شاهی با تأکید بر قومی بودن ساختار حاکمیت در قرون گذشته در افغانستان و انحصار آن به قوم پشتون در قالب «پشتون والی»، درباره مقاومت پنجشیر میگوید: «تا چند ماه پیش که جبهه مقاومت مطرح بود، با وجود اختلافهای درونی، مسأله، مسأله محدود بودن این جنبش به قوم تاجیک بود. در حال حاضر قدرتی در برابر طالبان وجود ندارد.» شاهی درباره اپوزیسیون مطرح، و نه لزوماً قدرتمند در افغانستان میافزاید: «مخالفان کنونی، مدافعان ارزشهایی هستند که جامعه جهانی روی آنها سرمایهگذاری کرد؛ کسانی که از حقوق زنان یا اقلیتها دفاع میکنند. طالبان به خاطر محذوریتها با زنان مدارا میکند. با این حال هیأت زنان همراه با طالبان هم، به جز هدا خموش و شاهگل رضایی، بقیه به شکلی به خاطر پیوندهای قومی، مطالبات بسیار کمی را بیان کردند.»
آیا طالبان پتانسیل تبدیل شدن به یک دولت نرمال طرف حساب جامعه جهانی را دارد؟
این اولین بار نیست و احتمالاً آخرین مرتبه هم نخواهد بود که کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی، یک رژیم نامتعارف را بهعنوان نماینده یک ملت به رسمیت میشناسند. ۴۳ سال پیش و پس از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷، برای اولین بار یک حکومت اسلامگرا در خاورمیانه روی کار آمد. جمهوری اسلامی ایران، با وجود بحران حمله به سفارت ایالات متحده و گروگانگیری کارکنان این سفارت و تلاش برای صدور انقلاب اسلامی و شعار نابودی اسرائیل، همچنان حاکم بلامنازع ایران و طبیعتاً طرف حساب جامعه جهانی است. روابط میان ایران و «قدرتهای جهانی» با وجود تمام فراز و نشیبهای هستهای و حقوق بشری و رویکردهای منطقهای، همچنان از کانال رسمی حکومتها ادامه دارد. ویدا ساغری منافغ اقتصادی را محرک چنین مناسباتی میداند و میگوید: «متأسفانه نیروی وصل کننده نظامهای افراطی دینی با جهان، گروههای سیاسی تجارت پیشه بیشرف هستند که فاقد اخلاق حقوق بشری و حس منافع ملیاند. این گروهها در بدل پول و منافع شخصی همیشه زمینههای مناسبی برای تولید مشروعیت محور گروههای تندروی مذهبی میشوند. لابی گران منافع طالبان جز این گروههای تجاری بیشرف هستند.»
مریم شاهی با اشاره به شباهتها میان حکام کابل و تهران میگوید: «طالبان میتواند همین حالا به جهان وعدههایی درباره حق کار و تحصیل زنان و راه دادن اقوام دیگر در قدرت بدهد و در مقابل، امتیازهایی بگیرد و بعدها آن وعدهها را کنار بگذارد.»
فارغ از تجربه دولت «انقلابی» و «غیرنرمال» ایران، در عربستان سعودی، بزرگترین متحد ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه و تضمین کننده جریان لاینقطع سوختهای فسیلی به اروپا، دستکم در ۴۰ سال گذشته و تا پیش از «اصلاحات» محمد بن سلمان، مظنون اصلی آمریت قتل جمال خاشقجی، زنان حق رانندگی و سفر بدون همراه مرد نداشتند. مریم شاهی با اشاره به ذخایر گسترده لیتیوم در افغانستان میگوید: «طالبان همین حالا هم به استخراج معادن فکر میکند. این گروه حتا به شرکتهای چینی وعده دادهاند تا استفاده از این منابع را آغاز کنند و به این ترتیب با تکیه بر درآمد معادن، نیازی به کمکهای خارجی نداشته باشند.»
تاریخ تکرار میشود
به نظر میرسد «جامعه مدنی» افغانستان همچنان در شوک به قدرت رسیدن طالبان به سر میبرد. جمهوری اسلامی، سرنگون شده و قدرتهای بینالمللی و بهویژه ایالات متحده بیمیلی خود را به ادامه جنگ با اسلامگرایان در افغانستان نشان دادهاند. اتحادیه اروپا که هنوز موفق نشده «موج مهاجرت» دهه گذشته را هضم کند، آنطور که رهبرانش میگویند، تلاش میکند تا میزبان یک موج تازه پناهجویان نباشد. ویدا زاغری میگوید: «هیچ کشوری در جهان مخصوصاً ایالات متحده و دیگر اعضای ناتو از منافع افغانستان دفاع نکردند و بر محور آن کار نکردند. سقوط بی دلیل و دفعتی حکومت جمهوری افغانستان پیش چشم قوای ناتو دلیل بر این ادعاست، جدا از حمایت سیاسی طالبان در دوسال گذشته تحت نام پیس پروسس/ مذاکرات صلح، میز اسلو خواهر میز قطر بود.»
طالبان یک بار در سال ۱۹۹۶ و با وعده پایان دادن به جنگ داخلی میان «مجاهدین» وارد کابل شدند و تنها از سوی تعداد انگشت شماری از اعضای جامعه جهانی به رسمیت شناخته شدند. دو دهه پس از مداخله نظامی ایالات متحده و همپیمانانش در افغانستان و سقوط طالبان، این گروه بار دیگر و بر ویرانههای تجربه شکست خورده دولت مورد حمایت غرب به ارگ ریاست جمهوری باز گشت.
ویدا ساغری میگوید: «برخوردهای محافظهکارانه و پنهانکارانه زنان در طول تاریخ کشورهای مذهبی جز آب تکراری ریختن به آسیاب نظامهای زن ستیزانه نبوده است. چادر پوشیدن رینا امیری سیکولار، نرمش و خاموشی محبوبه سراج شاه اماناللهیی، هم زبانی چپیها با ملاهای عربی مزاج و حفاظت از دیوارهای کهنه ترس و وحشت ذهنی از دولتهای اسلامی جز تکرار تلخ تاریخی چیزی حاصل نمیدهد.» مریم شاهی میگوید: «انگار تاریخ در حال تکرار است. همان روندی که آمریکا و غرب در برابر ایران در پیش گرفتند، در برابر طالبان هم در پیش میگیرند.»