آیا پوتین به اوکراین حمله خواهد کرد؟
پیمان عارف
همان سان که ولادلن گئورگویچ سیروتکن مورخ روس درباره الکساندراول و پای نهادن فاتحانه او به پاریس پس از شکست ناپلئون بناپارت در ۱۸۱۴ نوشته:
«الکساندر در طول جنگهای ناپلئون در اروپا چندین بار طرف عوض کرد؛ با بریتانیا متحد شد؛ با ناپلئون صلح کرد و نهایتاً با ناپلئون جنگید و مسکو را به آتش داد تا در خیابانهای پاریس فاتحانه قدم بزند و فاتح پاریس لقب گیرد.»، جایگاهی که قمار، بلوف و ریسک در سیاست خارجی روسها داشته و دارد را در سیاست خارجی کمتر کشوری میتوان یافت.
در واقع آنچه تزار الکساندر انجام داد تا رشک فاتحانی چون هیتلر را برای همیشه برانگیزد چیزی نبود جز آمیزهای هوشمندانه از جنگ، بلوف و دیپلماسی.
کاری که پوتین رهبر فعلی روسیه نیز به خوبی از او آموخته است.
پوتین که با تجمیع ۴۰ هزار سرباز در مرز اوکراین در ماه آوریل گذشته بایدن را به ژنو کشاند تا تصویری دگربار از عظمت روسیه و تواناییاش در بازسازی نظم دو قطبی روابط بین الملل به جهان ارائه کند، بار دیگر از اواسط نوامبر دست به تجمیع نیرو در مرز اوکراین زده؛ اما این بار تهدید را با اعزام ۱۷۵ هزار نیرو به مرز اوکراین آنچنان بزرگ گرفته که کسی در غرب آن را حمل بر بلوف نکند.
پوتین به دنبال چیست؟
منابع اطلاعاتی غربی میگویند پوتین از اواسط نوامبر با استقرار ۷۰ هزار و سپس افزایش آن به ۱۷۵ هزار نیرو در مرز اوکراین خود را آماده حمله به این کشور کرده و به احتمال بسیار زیاد در ماه ژانویه به اوکراین حمله خواهد کرد و نه تنها شرق و منطقه دونتسک و دونباس که در سال ۲۰۱۴ اشغال کرده بلکه کی یف را نیز به تصرف خود در خواهد آورد و به مرز لهستان خواهد رسید که مرز اتحادیه اروپا محسوب میشود و سپس با توجه به تنش فزاینده بین لوکاشنکو و غرب، دالان سوالکی را از لهستان خواهد خواست تا به منطقه جدا مانده کالینینگراد در دریای بالتیک برسد و هم بتواند جمهوریهای بالتیک را تحت فشار قرار دهد و هم با توجه به اتمام منابع گازی هلند و نروژ در دریای شمال و وابستگی فزاینده اروپا و به ویژه آلمان به خط لوله گاز نورد استریم ۲ که از زیر دریای بالتیک در حال احداث است، تسلط بیشتری بر این دریا داشته باشد.
اما در سوی دیگر نیز بسیاری از ناظران معتقدند پوتین صرفاً بلوف میزند و به اوکراین حمله نخواهد کرد کما اینکه در ماه آوریل نیز حمله نکرد. این دسته از ناظران بر این باورند که پوتین صرفاً با این بلوف میخواهد با آمریکا بر سر اوکراین بر سر میز مذاکره بنشیند و از آمریکا تضمین بگیرد که اولاً اوکراین هیچگاه عضو ناتو نخواهد شد و ثانیاً آمریکا را متقاعد کند که حضور نظامیاش را در شرق اروپا کاهش دهد و از میزان کمکهای نظامی خود به ویژه به اوکراین و سه جمهوری بالتیک (لتونی، استونی، لیتوانی) بکاهد.
اهمیت اوکراین برای روسیه از آن روی است که به ویژه بعد از انقلاب دوم اوکراین در ژانویه ۲۰۱۴ و نزدیکی روزافزون این کشور با آمریکا از سویی و جنگ سال ۲۰۰۸ با گرجستان از سوی دیگر، روسیه احساس میکند که پای آمریکا به دریای سیاه باز شده و واشنگتن تلاش دارد با برگزاری مانورهای مکرر و مشترک با اوکراین در دریای سیاه حوزه نفوذ و کنش موثر تاریخی روسیه در این دریای شبه سرزمینی روسها را هدف قرار دهد.
اهمیت بالتیک نیز هم از منظر بندر راهبردی پترزبورگ و نیز کالینینگراد و هم با توجه به نورد استریم رو به فزونی است.
پوتین چرا جسور شده است؟
پوتین در حالی دست به تجمیع نیرو در مرز اوکراین زده که اشغال کریمه و شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴ کم وبیش به فراموشی سپرده شده، توافقنامه مینسک درباره الحاق دونباس اعم از دونتسک، ماریوپل و لوهانسک به اوکراین و در مقابل اعطای خودمختاری به آنها هیچگاه اجرایی نشد و حتا میتوان گفت مناطق اشغالی ۲۰۱۴ به صورت دوفاکتو به عنوان قلمرو روسیه به
رسمیت شناخته شدهاند.
در چنین شرایطی پوتین بلوک غرب را دچار ۴ بحران در مقابل خود میبیند:
۱- بحران در درون ناتو و مناسبات بین دو سوی آتلانتیک: آنگونه که امانوئل ماکرون رییس جمهور فرانسه در سال ۲۰۱۹ گفت ناتو دچار مرگ مغزی شده است. از طرفی رویکرد انزواطلبانه آمریکا در دوره ترامپ موجب تضعیف همکاریهای دو سوی آتلانتیک شد و از سوی دیگر فرانسه در دوره حاکمیت ماکرون و حزب «جمهوری به پیش» با توجه به این انزواطلبی، سیاست خارجی ملی گرایانه و «گولیستی» در پیش گرفت که به همان میزان که اروپاگرا بود با آتلانتیک گرایی که ناتو بر آن مبنا شکل گرفته قابل جمع نبود. مرگ مغزی ناتو دلیل دیگری هم داشت و آن کاهش موضوعیت همکاریهای ترانس آتلانتیک با هدف محدود سازی و مهار روسیه بود چرا که دیگر نزد آمریکاییها نه روسیه بلکه چین مخاطره امنیتی محسوب میشود و نه آتلانتیک بلکه پاسفیک آنجایی است که باید بر آن تمرکز کرد.
۲- مسأله دوم در بلوک غرب در خود اتحادیه اروپا است. برکسیت و خروج بریتانیا از سویی و فقدان رهبری چون آنگلا مرکل در کشوری که لوکومتیو اتحادیه اروپا محسوب میشود خود به تنهایی برای تضعیف اتحادیه اروپا کافی است. این در حالی است که شرق و غرب اتحادیه نیز درباره روسیه دچار شکاف هستند و به یک اندازه روسیه را تهدید محسوب نمیکنند.
در حالی که کشورهای غرب اتحادیه اروپا فکر میکنند پوتین بلوف میزند و تهدیدهایش را چندان جدی نمیگیرند و حتا معتقدند میتوان با پوتین همکاری نیز کرد، کشورهای شرق از کشورهای بالتیک تا لهستان، مجارستان و چک تهدید روسها را کاملاً جدی میشمارند.
این در حالی است که شرق اروپا خود با موج پوپولیسم راست و اقتدارگرایی برآمده از آن مواجه است و خود هر روز بیشتر شبیه روسیه میشود تا غرب اتحادیه؛ و لذا نگهداشتن آنها در اتحادیه نیز با توجه به موج ناسیونالیسم راست و ضد اتحادیه اروپا در آنها هر روز دشوارتر از پیش میشود.
۳- آلمانی که پس از ۱۶ سال قدرت در آن از دموکرات مسیحیها به ائتلافی منتقل شده که حزب سبز دومین حزب قدرتمند آن است هر چه بیشتر با مطالبات محیط زیستی و درخواست تعطیلی نیروهای اتمی و کاهش مصرف سوختهای فسیلی مایع مواجه است و همچنین تا زمانی که به تمامی بتواند انرژی مورد نیازش را از منابع تجدید شونده تأمین کند نیز فاصله بسیاری دارد. بنابراین اهمیت خط لوله گاز نورد استریم ۲ برای آلمانها فزاینده است و مایل نیستند خود را با روسیه وارد مناقشه کنند.
فرانسویها نیز که در لیبی و مدیترانه شرقی با روسها در یک جبهه قرار دارند تمایل چندانی به تنش با مسکو ندارند.
۴- و بالاخره در خود آمریکا تیم سیاست خارجی بایدن به ویژه جیک سالیوان مشاور امنیت ملی تمرکز سیاست خارجی آمریکا را بر روی چین تعریف کرده و در این راه به جای آنکه روسیه را به آغوش چینیها هل دهد و یک جبهه یکپارچه اوراسیایی در مقابل خود شکل دهد مایل است روسیه را به سمت خود بکشاند و یا دستکم از همراهی تام و تمام مسکو با پکن ممانعت کند.
این نکتهای است که پوتین نیز به خوبی به آن واقف است و نیک میداند که با اتکاء به این امر میتواند از آمریکا امتیاز بگیرد.
آیا میتوان جلوی پوتین را گرفت؟
آمریکا پس از جنگ سال ۲۰۱۴ و اشغال شرق اوکراین توسط بزرگترین دارنده زرادخانه هستهای جهان چه کاری توانست بکند جز تحریم اقتصادی؟!
تحریمهایی که خیلی زود «بی اثر» بودنشان بر همگان آشکار شد اما این بار آنچنان که اطلاعات درز کرده از گفتوگوی ویدیویی سه شنبه گذشته بایدن-پوتین حکایت دارد ظاهراً بایدن سه سطح تحریم را مدنظر دارد و به پوتین نیز گفته است:
- تحریم نزدیکان پوتین و حتا وزرای دولت روسیه
- تحریم شرکتهای نفتی روسیه
- و از همه مهمتر بستن شبکه مالی جهانی سوییفت به روی بانکداری روسیه
اما آیا این تهدیدها برای ممانعت از حمله پوتینی که ۱۷۵ هزار سرباز در مرز اوکراین مستقر کرده به اوکراین کافی خواهد بود؟
اگر چه زلنیسکی رییس جمهور اوکراین که راهی به درازای کمدین تلویزیون بودن تا ریاست جمهوری در مدت کوتاهی در کی یف پیمود از گفتوگوی ویدیویی بایدن با پوتین و مواضع قاطع او قدردانی کرد اما ناظرانی که شکستهای پیآپی بایدن در سیاست خارجی در یک سال گذشته را دیدهاند به سیاست آمریکا درباره اوکراین به دیده تردید مینگرند. سیاست خارجی که در افغانستان به یک رسوایی تبدیل شد و درباره ایران هنوز به دستآورد خاصی دست نیافته. نه شکافهای ناتو را توانسته ترمیم کند و نه سیاست مهار چیناش موفق بوده است.
دو پیشنهاد روسها به غرب مشکل را حل خواهد کرد؟
روسیه نهایتاً جمعه ۱۷ دسامبر پس از سه هفته کشمکش با غرب اعلام کرد دو پیشنهاد مشخص برای حل و فصل مسأله اوکراین به آمریکا داده و منتظر پاسخ طرف غربی است.
هفتههایی پرتنش که گرچه دو طرف همزمان مشغول مذاکرات وین با ایران بودند اما این امر مانع از آن نشد که در نشست وزرای خارجه ناتو در ریگا پایتخت لتونی تا نشست گروه هفت در لیورپول طرف غربی برای روسها خط و نشان نکشد.
خط و نشانی که احتمالاً بتوان اوج آن را در عرصه دیپلماسی در بیانیه پایانی نشست لیورپول دید. آنجا که هفت کشور صنعتی جهان گفتند: «روسیه نباید هیچ شکی داشته باشد که تجاوز نظامی بیشتر به اوکراین تبعاتی عظیم و هزینهای شدید با خود به همراه خواهد داشت.» و از تلاشهای فرانسه و آلمان در چارچوب نشست قالب نرماندی جهت اجرای کامل توافقهای مینسک به منظور حل منازعه در شرق اوکراین اعلام پشتیبانی کردند.
اما خط و نشان به اینجا نیز ختم نشد و پس از تهدید صریح وزیر دفاع بریتانیا بوریس جانسون نخست وزیر این کشور نیز دست به تلفن شد تا به پوتین بگوید: «هرگونه اقدام بی ثبات کننده علیه اوکراین یک اشتباه استراتژیک با عواقب بسیار مهم خواهد بود.» و بر تعهد بریتانیا نسبت به تمامیت ارضی و حاکمیت اوکراین تأکید کند و هشدار دهد که هرگونه اقدام بی ثبات کننده روسیه یک اشتباه راهبردی خواهد بود.
حال اما در حالی که زلنسکی رییس جمهور اوکراین تلاش میکند با نزدیک شدن به اسراییل و انتقال سفارت خود از تلآویو به بیت المقدس دست به یارگیریهای جدید در محیط بین الملل بزند، مسکو نیز اعلام کرده که هیچ قصدی برای حمله به اوکراین ندارد و دو پیشنهاد امنیتی-دفاعی به طرف غربی داده است که بر اساس پیشنهاد اول کشورهای همسایه روسیه همچون اوکراین و گرجستان هیچگاه عضو ناتو نخواهند شد و بر اساس پیشنهاد دوم نیز روسیه و آمریکا از استقرار کشتیها، هواپیماها و موشکهای خود در کشورهایی که امکان حمله به قلمرو یکدیگر را میدهد اجتناب خواهند کرد.
دو پیشنهادی که به گفته سرگئی ریابکوف معاون وزیرخارجه روسیه در قالب پیشنویس دو پیمان امنیتی با هدف محدود کردن نفوذ و حضور نظامی آمریکا و ناتو در کشورهای همسایه روسیه تهیه و به آمریکا ارائه شده و مسکو قصد دارد از روز شنبه مذاکره بر سر آنها را با طرف غربی آغاز کند.
اگر چه درخواست روسیه برای دادن تضمین عدم پذیرش عضویت اوکراین در ناتو تاکنون با مخالفت بروکسل مواجه شده اما آنچه ناظران تأکید میکنند این است که اساساً عضویت اوکراین در دستور کار ناتو نیست و اوکراین حتا وارد پروسه «طرح اجرایی عضویت» نیز نشده است.
ریابکوف همچنین با طرح این نکته که روابط روسیه با آمریکا و ناتو به مرحله خطرناک نزدیک شده، نگرانی مسکو از رزمایشهای مشترک در مناطق همجوار روسیه را نیز تهدیدی غیرقابل قبول برای کشورش دانسته که احتمالاً منظورش عمدتاً معطوف به رزمایشهای مشترک و حضور نظامی آمریکا و بریتانیا در دریای سیاه است. جایی که به طور سنتی و تاریخی حوزه نفوذ روسها و ترکها بوده و مداخله غربیها در آنجا دستکم یکبار به جنگ کریمه بین عثمانی و روسیه از ۱۸۵۳ تا ۱۸۵۶ انجامیده. جنگی که حمایت بریتانیا و فرانسه از طرف ترک آن موجب وارد آمدن شکستی سخت به تزار شد.
حال و در شرایطی که استولتنبرگ دبیرکل ناتو گفته است که این سازمان پیشنویس پیمان امنیتی پیشنهادی روسیه را دریافت کرده و در عین حال گفتوگو با مسکو را هم منوط به تأمین «امنیت اروپا» و نیز «مشورت با شرکای اروپایی ناتو همچون اوکراین» دانسته، باید منتظر ماند و دید میراثدار الکساندر اول در کرملین چه بازی را در پیش خواهد گرفت و در گرماگرم جنگ سرد پکن-واشنگتن چند بار طرف عوض خواهد کرد تا در خیابانهای کی یف قدم بزند و آیا نهایتاً راه عظمت روسیه از کی یف عبور خواهد کرد یا خیر؟!، جایی که بسیاری زادگاه روسیه امروزی را از خاننشین آنجا میدانند و روسیه را حاصل توسعه تمدن اسلاوها به سوی شرق و شمال با محوریت کی یف در مقابل تاتارها.
در واقع برگ اوکراین نه برگ اصلی بلکه برگ مکمل ایران در این بازی است. بازی که میتواند به بازی بزرگ در شرق اروپا و اوکراین شود.