انفجار نطنز؛ تمرین پدافندی یا حمله هوایی؟
دقیقاً ۱۰ سال پس از روزی که نیروهای مسلح ایران توانستند پهپاد RQ170 آمریکایی را در خاک ایران فرود بیاورند و با مهندسی معکوس آن ایران را به یکی از قدرتهای پهپادی جهان تبدیل کنند،
شنبه شب شبکههای اجتماعی و رسانههای فارسی ساعاتی ملتهب توأم با نگرانی را پشت سر گذاشتند. دلیل التهاب انتشار خبر شنیده شدن صدای انفجار در آسمان منطقه بادرود استان اصفهان واقع در ۲۵ کیلومتری شمال نطنز بود.
خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران دقایقی پس از انتشار خبر دلیل آن را ورود یک شیء پرنده ناشناس به محدوده پدافندی تأسیسات نطنز و انهدام آن توسط پدافند زمین به هوا دانست. حال پرسش بعدی این بود که شیء ناشناس پرنده چه بوده و در اطراف تأسیسات نطنز چکار داشته است؟ آیا با توجه به حال و روز نه چندان خوب مذاکرات هستهای در وین و تهدیدهای فزاینده اسراییل علیه پروژه هستهای ایران و سابقه آن کشور در حملات سایبری و فیزیکی به تأسیسات هستهای ایران و به ویژه نطنز آیا اینبار هم پای اسراییل وسط است؟
اما وقتی جیسون برادسکی از مدیران سابق اتحاد علیه ایران اتمی که در حال حاضر مدیر اتاق خبر یکی از تلویزیونهای خبری فارسی است خبر انفجار را در توییترش منتشر کرد معیر جاودانفر تحلیلگر اسراییلی ایرانیتبار در واکنش با قاطعیت اذعان کرد دولت جدید اسراییل بر خلاف دولت نتانیاهو درباره ایران با سیاست دولت آمریکا کاملاً هماهنگ است و در حالی که آمریکا با ایران در حال مذاکره است هرگز دست به چنین کاری نمیزند.
ساعتی نگذشته بود که شاهین تقی خانی سخنگوی ارتش ایران صدای انفجار شنیده شده در بادرود نطنز را نتیجه مانور تمرینی پدافند نطنز اعلام کرد و هرگونه حمله خارجی به تأسیسات نطنز را تکذیب کرد.
حال نوبت طرف اسراییلی بود که به موضوع واکنش نشان دهد. ایدی کوهن روزنامهنگار جنجالی عربتبار اسراییلی که با مواضعش بر علیه ایران شناخته میشود در توییت خود اعلام کرد «آنچه ساعاتی پیش در ایران رخ داد تمام ماجرا نیست. کمی صبر کن. این یک مقدمه برای رویدادی بزرگتر است.»
او در توییتهای بعدی خود نیز ادعا کرد انفجار نطنز یا حاصل حمله و انهدام سیستم پدافندی آنجا بوده و یا اینکه سیستم اس-۳۰۰ ایران توسط اسراییل دور زده شده است.
اگر چه توییتها و ادعاهای ایدی کوهن در خود اسراییل هم چندان جدی گرفته نمیشود اما توییت کنایه آمیز آلن شوستر معاون وزیر اطلاعات و امنیت اسراییل که نوشت «از مرد سوال نمیشود که دیشب چه کرده است؟» این گمانهزنی را تقویت کرد که اسراییل اقدامی را علیه تأسیسات هستهای نطنز انجام داده و به شیوه همیشگیاش گرچه از تأیید و تکذیب آن سر باز میزند اما با کنایه و به صورت تلویحی آن را تأیید میکند.
صبح روز بعداما انتشار تصویر یک پهپاد سقوط کرده در شهرستان کوهرنگ چهار محال بختیاری که توسط تریلری در حال جابهجایی و انتقال از محل سقوط است شواهد جدیدی در اختیار ناظران قرار داد.
آن هم از جایی که کمتر از ۳۰۰ کیلومتر با تأسیسات نطنز فاصله دارد.
سقوط پهپادی که حسب تصاویر به نظر میرسد از نوع صاعقه یا شاهد ۱۹۱ که همان نسخه مهندسی معکوس شده آر کیو ۱۷۰است در تقارن زمانی و محدوده مکانی نزدیک نطنز چه معنایی میتواند داشته باشد و آیا کمکی به حل این معما میتواند بکند؟
بابک تقوایی تحلیلگر نظامی میگوید: «صدای انفجاری که مردم محلی در روستاهای اطراف نطنز شنیدهاند ناشی از یک حمله هوایی نمیتواند باشد چرا که حمله هوایی به هر حال با هواپیماهایی صورت میگیرد که اگر حتا رادارگریز هم باشند نیازمند سوختگیری بر فراز حریم هوایی کشورهای همسایه هستند تا بتوانند تا عمق خاک ایران که کشور پهناوری است بیایند و اگر هم چنین اتفاقی بیفتد از آنجا که هواپیماهای سوخترسان توسط سامانههای راداری برد بلند ایران قابل رهگیری است چنین حملاتی شناسایی میشوند و بحث حمله هوایی به طور کلی منتفی است.»
تقوایی تأکید میکند: «بهنظر من ادعای مقامات نظامی و امنیتی ایران که میگویند انفجار نتیجه تست سامانههای موشکی زمین به هوا بوده بسیار بیشتر به حقیقت نزدیک است.»
او میافزاید: «معمولاً این سامانهها به دو شکل تست میشوند. یا از قبل به کاربران سامانه اطلاع میدهند و کاربران مطلع هستند و تمرین خودشان را انجام میدهند و شکل دیگر به صورت بدون اطلاع است که با استفاده از پهپاد، موشک و یا اقسام پرندهها کارایی این سامانهها را تحت آزمایش قرار میدهند و سامانهها هم از طریق شلیک موشک زمین به هوا هدف را منهدم میکنند که به نظر میرسد انفجار امشب هم ناشی از چنین شلیکی بوده است.»
تقوایی درباره پهپاد سقوط کرده در کوهرنگ نیز میگوید: «تقارن این دو رخداد ما را مشکوک میکند که ممکن است این پهپاد هم برای سنجش آمادگی سایتهای پدافندی استفاده شده باشد هر چند که به طور قطع نمیتوان گفت و تا زمانی که اطلاعات موثق منتشر شود صرفاً میتوان از احتمالات سخن گفت.»
ارتباط مذاکرات وین و انفجار نطنز
اما با توجه به ادعای متناقض طرف ایرانی با ادعای ضمنی مقام اسراییلی پرسش این است که با فرض صحت هر یک از ادعاها اعم از اینکه حملهای به تأسیسات هستهای نطنز رخ داده باشد و یا اینکه صرفاً یک مانور تمرینی توسط سامانه پدافندی صورت گرفته باشد هر یک از این دو سناریو چه دلالت و مفهومی درباره مذاکرات وین به دست میدهد؟ و آن را در زمینه و بستر مذاکرات وین چگونه باید خواند؟
علی واعظ، تحلیلگر ارشد گروه بینالمللی بحران در اینباره میگوید: «آنچه در این مرحله میتوان گفت این است که این نشانهای است از واکنش حداکثری ایران و اینکه ایران نسبت به احتمال خرابکاری بیشتر در تأسیسات هستهای خود بسیار حساس است که حتا نسبت به کوچکترین علائمی حتا اگر نادرست نیز باشد واکنش شدید نشان میدهد.»
او میافزاید: «بهنظر میرسد هر چه مذاکرات بیشتر به بنبست برسد این نگرانی ایران نیز افزایش خواهد یافت که اسراییل و آمریکا ممکن است که اقدامات خرابکارانه بیشتری علیه تأسیسات هستهای ایران انجام دهند و حساسیتشان بیشتر نشانه این بنبست هست وگرنه تست کردن سیستم دفاع موشکی منطقاً و معمولاً پیام خاصی به کسی منتقل نمیکند.»
یوسف عزیزی کارشناس روابط ایران و آمریکا در دانشگاه ویرجینیا تک اما نظر دیگری دارد.
او فرض اقدام خرابکارانه اسراییل را نشانه پیشرفت مذاکرات میداند و میگوید: «به چند نکته باید توجه کرد. اولاً همانگونه که فریدمن هم نوشته بود در زمان مذاکرات برجام در سالهای ۲۰۱۳-۲۰۱۵ نیز نهادهای اطلاعاتی-امنیتی اسراییل و هم آمریکا تأکید داشتند که بهترین و تنهاترین راه برای مهار برنامه هستهای ایران و یا تحت نظارت شدید قرار دادن آن همین مذاکره و ابزار دیپلماسی است. البته کم و زیاد برجام مثل فصل غروب و … بحث دیگری است اما جان بحث این است که آنها هم ابزار دیپلماسی را مفیدترین راه میدانند و عملیات خرابکاری و یا حتا عملیات هوایی راهگشا نیست. چرا که مثلاً حمله هوایی به ایران بر خلاف حمله هوایی اسراییل به تأسیسات عراق در ۱۹۸۲ نیازمند چندین نوبت سوختگیری است که درباره عراق نیز دستکم یک نوبت سوختگیری انجام داده بودند و حتا بمبها را کمتر گذاشته بودند تا بتوانند سوخت بیشتری حمل کنند. درباره ایران مجبور هستند با توجه به فاصله بیشتر حتماً باید در یکی از کشورهای همسایه ایران دست به سوختگیری بزنند و البته باید از فضای یکی از کشورهای ترکیه، عراق و یا شمال عربستان نیز استفاده کنند که هیچ یک از اینها آسان نیست. مضاف بر اینکه نتیجه چنین اقدامی اساساً مشخص نیست. از سویی تأسیسات ایران بر خلاف عراق متمرکز نیست و پراکنده است. برخیها زیر زمینی است که برای حمله به آن نیازمند موشکهای ضد بتون هستند که تا عمق ۱۵ متری میتوانند نفوذ کنند که آنها را هم باید آمریکا در اختیارشان بگذارد چرا که خود اسراییل چنین سلاحی در اختیار ندارد. همچنین عبور از لایههای مختلف پدافند هوایی ایران کاری بسیار دشوار است که درباره عراق از آنجا که تمرکز پدافند عراق عمدتاً به روی شرق و به سوی ایران متمرکز بود اصلاً چنین مشکلی وجود نداشت.»
عزیزی میافزاید: «نکته دوم این است که حتا با فرض اینکه چنین حملهای موفق هم باشد که من فکر میکنم میتواند موفق هم باشد چنین حملهای چه نتایجی به بار خواهد آورد؟ چنین خرابکاری حداکثر برای مدتی میتواند برنامه هستهای ایران را به تأخیر بیندازد چرا که بالاخره ایران دانش و فنآوری هستهای را فراگرفته و دانش را هم نمیتوان بمباران کرد و بعد تأسیسات بمباران شده احیا میشود اما چنین عملی افکار عمومی را چنان جریحهدار میکند که حتا اگر رهبران سیاسی اراده ساخت بمب اتمی را هم نداشته باشند که در حال حاضر واقعاً هم ندارند فشار افکار عمومی ناشی از چنین حملهای آنان را وادار خواهد ساخت که بروند سمت ساختن بمب. از سوی دیگر با چنین خرابکاری آن اتحاد جهانی که ایران نباید دارای بمب اتمی باشد و در حال حاضر روسیه و چین هم درون همین اتحاد تعریف میشوند نیز توجیه خود را از دست میدهد.»
او تأکید میکند: «آنچه میخواهم نتیجه بگیرم این است که اگر این انفجار حاصل یک خرابکاری اعم از پهپادی و یا هر چیز دیگر توسط اسراییل باشد باید توجه کنیم که آنها میخواهند مذاکرات را مسموم کنند و در روند آن ایجاد اخلال کنند که از زمان قدیم و از زمان برجام هم همین هدف را داشتهاند. اگر هم این انفجار را از طرف ایران ببینیم هم باید توجه کنیم که ایران میداند که اسراییل نمیخواهد شرایط نرمال شود و از مهمترین راههایی هم که در اختیار دارند همین راه خرابکاری است. بنابراین ایران هم با توجه به اینکه در سالهای اخیر چندین بار از این مسأله ضربه خورده طبعاً به دنبال این است که سامانه پدافندیاش را تقویت کند؛ شبیه سازی کند و توان بازدارندگی خود را در مقابل حملات خرابکارانه افزایش دهد اما چیزی که واضح است این است که یا مذاکرات به شکلی در حال پیشرفت است که ایران احتمال خرابکاری درباره برنامه هستهایاش را بالا میبیند و یا اینکه برنامه هستهای چنان پیشرفتی داشته که ضرورتهای حفاظتی درباره آن افزایش یافته است.»
افکار عمومی اسراییل چگونه میاندیشد؟
رزا پرتو، مستندساز که مسائل اسراییل را از نزدیک دنبال میکند در این زمینه میگوید «افکار عمومی اسراییل به شدت نسبت به خطر جنگ با ایران حساس است و اخبار مذاکرات هستهای را با نگرانی دنبال میکند. افکار عمومی اسراییل فکر میکند توافق هستهای و بازگشت به برجام این امکان را به ایران خواهد داد که بمب اتمی بسازد و به همین خاطر هر اقدامی را برای متوقف کردن آن و ممانعت از اتمی شدن ایران از جمله چنین اقدامی برای حمله به تأسیسات هستهای نطنز را مجاز میشمارد. به همین دلیل هم اگر چه از دیروز افکار عمومی اسراییل عمدتاً بر حمله صورت گرفته با سلاح سرد در اورشلیم متمرکز است اما در کل حمله را کار اسراییل میداند و از آن استقبال میکند.»