آشفتگی در اردوی اصلاح‌طلبان از کجا آمده است؟

اردوی اصلاح‌طلبان در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بیش از هر زمان دیگری دچار تشتت آرا، بی‌برنامگی و هرج و مرج شد، امری که احتمالاً به انزوای بیشتر آن‌ها می‌انجامد.


با کنار کشیدن سه نامزد، هم اکنون بسیاری از تحلیل‌گران در سپهر سیاسی ایران، عبدالناصر همتی را که از نزدیکان حزب کارگزاران است نزدیک‌ترین کاندیدا به جبهه اصلاح‌طلبی می‌دانند. اما خود اصلاح‌طلبان به عنوان جبهه‌ای واحد در مورد پشتیبانی از این چهره‌ فن‌سالار به اجماعی نرسیدند و حمایت‌های جداگانه و شخصی برخی اصلاح‌طلبان از این نامزد، پژواک چندانی نیافته است.
محمدجواد اکبرین، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی مقیم پاریس، در پاسخ به پرسش‌های مسعود سالاری، درباره بلاتکلیفی و آشفتگی موجود در میان اصلاح‌طلبان و وضعیت کلی این جبهه پاسخ داده است.
با توجه به رد صلاحیت‌ طیف گسترده‌ای از نامزدهای‌ اصلاح‌طلب به دست شورای نگهبان پیش از انتخابات ۱۴۰۰ و به اجماع نرسیدن خودشان بر سر حمایت از یک نامزد از میان تأیید صلاحیت‌شدگان، تصویر اصلاح‌طلبان و آشفتگی وضعیت اردوی آن‌ها را چگونه تحلیل می‌کنید؟
در واقع از دو جنبه باید به این موضوع پرداخت، بخش اول تصویر اصلاح‌طلبان در انتخابات جاری است و بخش دوم، تصویر آن‌ها در نظر مردم و مخاطبان‌شان. در مورد تصویر خود اصلاح‌طلبان باید بگویم که در تمام تاریخ آنچه به نام اصلاحات در جمهوری اسلامی از خرداد ۷۶ به بعد می‌شناسیم، این نخستین بار است که چنین آشفتگی، پریشانی و تشتتی در آن به وجود آمده است. بخشی از علت آن این است که طی سال‌های گذشته حکومت ایران، ساختار تشکیلاتی اصلاح‌طلبان را چنان از بین برده که آن‌ها دیگر نتوانستند خودشان را بازسازی کنند. در واقع از سه جهت به آن‌ها حمله کرده است. تمام چهره‌های شاخص آن‌ها را بازداشت کرده و برای سال‌های طولانی، ۶، ۷ و ۱۰ سال به زندان فرستاده و دفاتر تشکیلاتی آن‌ها از جبهه مشارکت گرفته تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و بقیه را در سراسر کشور بسته و پلمب کرده است. رهبران جنبشی هم که از دل اصلاحات بیرون آمدند، اکنون در حصرند. ساختار تشکیلاتی آن‌ها در شاخه‌های مختلف از بین رفته است، یعنی هم اعضای رادیکال‌تر که به آن‌ها اصلاح‌طلبان پیشرو می‌گفتند و هم معتدل‌های‌شان. رد صلاحیت‌‌شده‌های اخیر ته‌مانده‌های چیزی به نام اصلاحات بودند که حتا مخاطب خودشان را هم راضی نمی‌کردند، اما همان‌ها هم حذف شدند. وقتی دامنه حذف به لاریجانی اصول‌گرای معتدل می‌رسد، ببینید دیگر داستان از چه قرار است.
آیا همین باعث شده که اصلاح‌طلبان به دوراهی برسند؟
اینجا اتفاق دومی برای اصلاح‌طلبان افتاد یعنی سر دوراهی نظام و بیرون نظام قرار گرفتند. بسیاری از آن‌ها از همراهان انقلاب ۵۷ بوده‌اند و نظام جمهوری اسلامی در واقع بخشی از هویت آن‌هاست. آن‌ها جان کندند تا اصلاح و تغییر ایجاد کنند، اما نتوانستند. از طرف دیگر شجاعت خروج از متن اصلاح‌ناپذیرشان را هم نداشتند. در نتیجه در میانه این سرگردانی، مخاطبان‌شان را هم آرام آرام از دست دادند. شما وقتی در رأس جریانی قرار می‌گیرید یا جامعه به شما امیدی بسته، باید تکلیف‌تان با خودتان روشن باشد. وقتی سر دوراهی می‌ایستید و نمی‌توانید تصمیم بگیرید، یک گام به سمت نظام می‌روید، بعد پا پس می‌کشید و یک گام به سمت مردم می‌روید، اعتراض می‌کنید، عقب می‌نشینید، مقاومت نمی‌کنید، مجموعه این‌ها مخاطبان شما را به تدریج سرد می‌کند. برای همین، از منظومه کسانی که به عنوان نیروهای خواهان اصلاح و تغییر می‌شناختیم، مثلاً میرحسین موسوی و افرادی مانند او از معدود کسانی هستند که مقاومت‌شان اکنون محل توجه است.
یعنی راه موسوی از اصلاح‌طلبان جدا شده؟
یعنی آن‌هایی که موسوی را تحسین می‌کنند و پای او ایستاده‌اند، لزوماً از کارنامه او در بخش‌های مختلف انقلاب دفاع نمی‌کنند. آن‌ها به کارنامه او منتقد و معترضند و می‌گویند او در جای خودش باید پاسخ‌گو باشد. اما مقاومت او در برابر استبداد، ایستادنش در کنار مردم و ماندنش بر سر عهدی که در سال ۸۸ با مردم بسته تا امروز باعث شده که شخصیت او از بقیه اصلاح‌طلبان و نیروهای دیگر متفاوت باشد.
سرگردانی اصلاح‌طلبان چه نمودهایی دارد؟
آن‌ها در سه سطح دچار انفعال شدند. اولاً در برابر حاکمیت و ساختار دچار انفعال شدند. نتیجه این‌که حکومت به مرور شیب جدی رو به انسداد را تندتر کرده و اصلاح‌طلبان نیز با شیب نزولی جدی رو به اضمحلال و انفعال رفته‌اند. یعنی اصلاح‌طلبان به جای آن‌که حکومت را عقب برانند و خودشان قوی‌تر بشوند، هر چه بیشتر جلو آمدند، حکومت بسته‌تر شد و آن‌ها ناتوان‌تر. آن‌ها در برابر جامعه هم منفعل شدند. به خاطر این‌که در هر دوره آمدند امید و وعده دادند اما سرخوردگی ایجاد شد. قاعدتاً تا شما تکلیف خودتان را با ساختار قدرت مطلقه، یعنی قدرت بی‌‌مهار و ثروت بی‌شمار مشخص نکنید، نمی‌توانید وعده‌ها را برآورده کنید. خوب شما وعده دادید، نامزد معرفی کردید، «تَکرار» کردید، نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که آن وعده‌ها عملی نشد و جامعه سرخورده‌تر شد. اصلاح‌طلبان در برابر نامزدها هم منفعل هستند. با همین نامزدهایی هم که خودشان معرفی می‌کنند نمی‌توانند قراردادی ببندند. شما ببینید، اصلاح‌طلبی تمام قد پشت حسن روحانی ایستاد، اما حتا نتوانست از او یک تعهدی بگیرد که تو مثلاً این چهار تا وعده را انجام بده. نتیجه این شد که روحانی با وعده رفع حصر و برداشتن مجموعه‌ای از محدودیت‌های امنیتی و سیاسی آمد، اما واقعاً موفق نشد و هیچ اصلاح‌طلبی هم نتوانست یقه‌اش را بگیرد چون در واقع هیچ قراری با او نگذاشته بودند. انگار که یک چک سفید امضا دست نامزد مورد حمایت داده بودند. این کاری است که در همین دوره هم دارند با همتی می‌کنند.
درباره جنبه‌ دوم، یعنی تصویر اصلاح‌طلبان در نظر جامعه بگویید.
ادعاهای اصلاح‌طلبان برای جامعه مخاطب دیگر باورپذیر نیست. جامعه، یا دست کم بخشی از جامعه اشتباه اصلاح‌طلبان می‌بیند، یعنی همان اشتباهی که رهبر جمهوری اسلامی و اصول‌گرایان با انتخابات کردند و رای مردم را چک سفید امضا انگاشتند. در دهه اول انقلاب مردم واقعاً در میدان بودند اما حکومت مدام مردم را خرج کرد، آن‌قدر خرج کرد که اعتماد عمومی به حکومت سلب شد، به طوری که هر بار که اصول‌گرایان وارد معرکه شدند عملاً شکست خوردند چون مردم را تحقیر کردند. یعنی آزادی اجتماعی‌شان را گرفتند، آزادی سیاسی‌شان را گرفتند و به جای حق مردم بر تکلیف مردم تأکید کردند.
همان چیزی که هم اکنون رهبر جمهوری اسلامی هم می‌گوید، می‌گوید واجب عینی است که بروید رای بدهید، رای دادن وظیفه است. این حق را به تکلیف تبدیل کردن است. این همان گفت‌مان اصول‌گرایان بود و مردم از آن روی‌گردان شدند.
اقبال عمومی اصلاح‌طلبان را در شرایط انتخابات کنونی چگونه می‌بینید؟
همان اشتباه را الآن اصلاح‌طلبان مرتکب شده‌اند. فکر می‌کنند مردم برای رای دادن منتظر تصمیم‌گیری آن‌ها هستند بدون این‌که جواب رؤیاها و وعده‌های محقق‌نشده پیشین را بدهند. الآن شما در همین انتخابات نگاه کنید، تا همین دو روز آخر پیش از انتخابات کلاً دو نامزد به اصطلاح اصلاح‌طلب داشتیم که مهرعلی‌زاده به نفع همتی کنار رفت و همتی مثلاً شده کاندیدای واحد اصلاح‌طلبان. ببینید چه کسانی پشت او در آمده‌اند. خاتمی آمده، دکتر سروش آمده، سید حسن خمینی آمده، برخی دیگر از چهره‌های ارشد اصلاح‌طلبی مانند بهزاد نبوی هم آمده‌اند. مطابق یکی از نظرسنجی‌های داخل کشور که معمولاً دیده‌ام رسانه‌ها به آن توجه می‌کنند و گویا نسبتاً معتبر است، رای همتی با این همه اعلام حمایت تنها یک درسد بالا رفته. این طور نیست که مردم همین طوری شما را نگاه کنند ببینند شما به هر کسی رای دادید، رای بدهند. نه، مردم باید باور بکنند و این وضعیت باورپذیر نیست. مردم همین همتی را دیده‌اند که دو سال پیش در تلویزیون صحبت کرده. در آن برنامه مجری راجع به «فتنه» ۸۸ حرف زده و بد و بیراه گفته به معترضان، آن وقت همتی نه تنها با حرف مجری مخالفت نکرده بلکه با آن همراهی هم کرده است. خب مردم به همتی می‌گویند ، شما حتا جرأت نداشتید جلو یک مجری تلویزیون از اعتراضات مردم دفاع کنید، آن هم اعتراضاتی که رهبرانش از نزدیکان طیف شما بودند، حالا ادعا می‌کنید اگر رئیس جمهور شدید می‌خواهید جلو دولت پنهان بایستید؟ مردم اینجا دیگر می‌گویند شما جلو همان مجری بایستید، جلو دولت پنهان پیشکش. به هر روی، به گمان من تصویر اصلاح‌طلبان و ادعاهای‌شان اکنون برای جامعه باورپذیر نیست.

آخرین مطالب
آمار بازدیدکنندگان سایت
1244560
امروز
دیروز
هفته جاری
هفته گذشته
ماه جاری
ماه گذشته
بازدید کل
221
305
775
1239482
10395
15244
1244560

آی‌پی شما: 3.12.123.183
امروز: چهارشنب، 26 ارديبهشت 1403