واکاوی مصاحبه محمد جواد ظریف
در مصاحبه، ظریف به دفعات از مداخله «میدان» در سیاست یاد میکند.
ظریف در همان ابتدای سخنانش اذعان میکند که در دنیای امروز نمیتوان حرفی زد که مردم از آن مطلع نشوند. از فحوای کلام مصاحبه کننده مشخص است که برنامه برای پخش، ضبط میشود، ولی تنها چیزی که پس از آن اتفاق میافتد، پخش پیش از موعد فایل صوتی بخشی از آن برنامه است.
نگاهی به تحصیلات و تخصص ظریف مشخص میکند که او علیالاصول با اندیشه ماکیاول در فلسفه سیاسی کاملاً آشنا است و طبعاً نمیتواند کاربُرد آن را در سیاست منکر شود. توصیف او از امور مملکتی ایران، بر «آنگونه که هستند» معطوف است و نه «آنگونه که باید باشند.» این رهیافت، دقیقاً از اندیشه ماکیاول ریشه میگیرد که به کارگیری اخلاقیات در سیاست را باور ندارد. ظریف از آیتالله خامنهای انتقادی نمیکند یا نمیگوید که مداخلات قاسم
سلیمانی در روابط خارجی ایران، اوضاع را بهتر یا بدتر کرده است. فقط گله میکند که چرا خود او در جریان امور قرار نگرفته است.
ظریف به دفعات از مداخله «میدان» در سیاست یاد میکند. گرچه او سردار قاسم سلیمانی را رقیب خود نمیداند و در مورد نتایج کارهای سلیمانی ارزیابی دقیقی ندارد. او، از محدوده «آنگونه که هست» خارج نمیشود و پیشنهادی در مورد «آنگونه که باید باشد» ندارد. میتوان گفت در مورد رهبر، ظریف حتا به ارزیابی آنگونه که هست هم نمیپردازد. به نظر میرسد که «رهبری»، خط قرمز ظریف است و او با یک استثنا که کمی پایینتر توضیح خواهیم داد، به وادی رهبر وارد نمیشود؛ مگر به تعریف و تمجید.
در بخش دیگری از سخنانش، ظریف، تصمیمات «رهبری» را ناشی از تصمیمگیری «میدان» میبیند و برخلاف باور عام، او را فراتر از همه و تصمیمگیرنده مطلق نمیشناسد: «وقتی میدان تصمیم بگیرد و اهداف میدانی بر استراتژی کشور حاکم شود، این میشود که با ما بازی کنند. سلیمانی میگوید میدان اصل است.» وقتی هم مجری به امکان وجود حاکمیت دوگانه (تز لنین) اشاره میکند، ظریف وجود حاکمیت دوگانه را نفی میکند و میگوید که حاکمیت یگانه است ولی عملاً اختیار را به «میدان» داده است.