خانه‌ی مطبوعات کارش به سامان نمی‌رسد تا اصحاب رسانه نخواهند

در گفت‌وگو با محمد رضا  نژاد حیدری روزنامه نگار عنوان شد:
خانه‌ی مطبوعات کارش به سامان نمی‌رسد تا اصحاب رسانه نخواهند
متولد محله‌ی خواجه خضر یکی از قدیمی‌ترین محله‌های کرمان است. اولین ورودش به مطبوعات را

آشنایی نسبی با مرحوم دانشور از پیش کسوتان مطبوعات به واسطه‌ی هم محله‌یی و همسایه بودن و حضور آن مرحوم در مطبوعات و مطالعه‌ی نوشته‌های وی می‌داند که باعث ایجاد انگیزه‌ی حضورش در مطبوعات شد و نهایتن اوایل سال 81 با خبرنگاری هفته نامه‌ی نسل آفتاب به جرگه‌ی خبرنگاران پیوست.
این حضور با هم‌راهی نشریاتی مانند امید کرمان، استقامت، سبزه واران، مهرکرمان، پیام‌ما و آینده‌ما و... ادامه پیدا کرد. وی در نشریه‌ی استقامت
مدیراجرایی، در امید کرمان دبیر تحریریه، در سبزه واران عضو شورای سردبیری، در نشریه‌ی آینده‌ی ما (عصر ظهور سابق) سردبیر، در مهرکرمان دبیر تحریریه و سپس سردبیر بود و هم زمان مدیریت سایت خبری"کرمان ما" را عهده دار شد و مدتی نیز ضمن انجام فعالیت‌های آزاد با نشریات سراسری هم‌چون روزنامه‌ی مدبّر، بهار و... هم‌کاری می‌کرد.
آن‌چه می‌خوانید حاصل گفت‌و‌گو با وی است.
طی یازده سال فعالیت مطبوعاتی، چه میزان جَو مطبوعات در کرمان تغییر کرده است؟
در سال‌های اخیر چند اتفاق افتاده. من معتقدم دهه‌ی 80، یک تحول بنیادین از نظر فرم و شکل در عرصه‌ی مطبوعات محلی کرمان رخ داد. در این دهه و اواخر دهه‌ی 70 مطبوعات کشوری نیز جهش داشتند و به طور طبیعی روی مطبوعات محلی تاثیر گذاشتند.
در زمان ورود من به مطبوعات از صفحات شطرنجی به نام لیات (لَی اوت) برای صفحه بندی نشریه استفاده می‌شد. یعنی مطالب ابتدا با کامپیوتر در محیط
داس تایپ می‌شد و بعد از پرینت با کمک قیچی و کاغذ روی لیات چسپانده می‌شد و برای چاپ به لیتوگرافی سپرده می‌شد. ولی نشریات در سال 80 - 81 به سمت این رفتند که تحولات پایه‌یی در فرم نشریات ایجاد کنند. بعد از آن مطبوعات سعی کردند از نرم افزارهای موجود در بازار برای طراحی استفاده کنند و از نظر محتوا هم تلاش کردند وضع خود را بهبود ببخشند ولی تلاش آن‌ها چندان موفق نبود و لذا رسانه‌های امروز نسبت به ده سال گذشه خیلی پیشرفت داشته‌اند، اما به نظر این پیشرفت کافی نیست.
علت تغییر نشریات محلی و سراسری از نظر فرم چه بود؟
من معتقدم این تغییر محصول رشد فن آوری بود. این فن آوری شامل گسترش استفاده از دوربین‌های دیجیتال و اینترنت، بود که باعث شد از عکس‌های با کیفیت در نشریات استفاده شود.
من یادم هست در نسل آفتاب آلبوم‌هایی بود که عکس افراد متفاوت در آن وجود داشت. بخشی از این عکس‌ها بریده‌ی روزنامه‌های سراسری بود. مثلن عکس رییس جمهور را شما باید از ایران می‌بریدید و در نشریه‌ی خود استفاده می‌کردید. الان با گسترش اینترنت خیلی وضع تفاوت کرده است.
در حوزه‌ی گسترش فن‌آوری چاپ نیز این اتفاق افتاد. ماشین‌های چاپ 4 رنگ بیشتر شد و این تحول فرمی، محصول این گسترش بود. قبل از تاسیس چاپ‌خانه‌ی کارمانیا ما اصلن نشریه‌ی رنگی نداشتیم. همه سیاه و سفید بودند.
در حوزه‌ی محتوا ما پیشرفت‌های ناقصی داشتیم. در این حوزه ما با یک موجود ناقص الخلقه مواجه شدیم. یعنی جنینی که به وجود آمد، هم زود متولد شد و هم این که در طول دوران تولدش نتوانست خود را رشد دهد. به این معنی که یک رشد مقطعی ناقص داشت.
در این دوره کلاس‌های آموزشی خوبی به واسطه‌ی استقلال خانه‌ی مطبوعات برگزار شد.
ما در این دوره، نرم نویسی را در نشریات محلی دیدیم. یعنی یک برداشت‌های روبنایی را داشتیم یعنی نرم نویسی رایج در برخی مطبوعات شاخص را می‌دیدیم و اجرا می‌کردیم. در حالی که کسی می‌تواند نرم نویس خوبی باشد که هرم وارونه را به خوبی فرا گرفته باشد.
باید بگویم در تولید مصاحبه، خبر و گزارش ضعیف بوده و هستیم. در عین این که سعی کرده‌ایم از تجربه‌ی نشریات سراسری به صورت سطحی و نه عمیق استفاده کنیم. اما به دنبال  بسط این پیشرفت نبودیم و دنبال این نبودیم که این مسئله را بروز کنیم.
نکته‌ی بعدی این که ما نیروی کار آمد، علاقه‌مند و خلاق خیلی کم داریم. متاسفانه بعضن مطبوعات تبدیل به دالانی شده برای رسیدن به یک‌سری امتیازات.
چرا در استان کرمان مطبوعات تبدیل به دالان شده؟
بعضی افراد چون خبرنگاری کار با پرستیژی است وارد این حوزه می‌شوند و روابطی در حین انجام وظیفه‌ی خبرنگاری برای آن‌ها ایجاد می‌شود و چون
اقتصاد مطبوعات ضعیف است پس از مدتی این افراد براساس همین روابط وارد بخش‌های اداری یا اقتصادی می‌شوند. من البته قصد ارزش‌گذاری ندارم و
نمی‌خواهم بگویم که کار خوبی است یا کاری بد. من شرایط را تحلیل می‌کنم.
به نظر شما آیا تعداد نشریات زیاد نشده است؟
اگر این فضا برای همه ایجاد شود خیلی هم خوب است. من اعتقادم فراتر از این حرف‌هاست. مشکل ما 500 مجوز نشریه نیست. مشکل ما افرادی هستند که می‌توانند در این حوزه فعالیت کنند اما به آن‌ها مجوز داده نمی‌شود که این باعث از بین رفتن رقابت می‌شود.
در صورت ایجاد رقابت، نشریات محلی که حداقل استانداردهای روزنامه‌نگاری را رعایت می‌کنند رشد می‌کنند و کار خودشان را توسعه می‌دهند.
به عقیده‌ی من باید دریابیم که وقتی فردی در خواست مجوز نشریه داده با چه انگیزه‌یی بوده است. یکی از دلایل افزایش تعداد درخواست‌ها برای صدور مجوز این است که ما انتشار نشریه را از یک حق به یک امتیاز تبدیل کرده‌ایم. امتیاز هم معمولن با رانت هم‌راه است. رانت هم مسایل دیگری به دنبال دارد. نه در کرمان بلکه در کل کشور برخی از افرادی که تقاضای انتشار نشریه داده‌اند معمولن به خاطر دریافت یارانه‌ و امتیازات دولتی است.
ولی ما باید این قصه را جا بیندازیم که انتشار نشریه، حق است یعنی من این حق را دارم و دیگران هم که شرایط قانونی را دارند دارای این حق هستند. ولی اگر این حق به واسطه‌ی برخی فرآیندهای اداری و یا احیانن سیاسی تبدیل به امتیاز شد من این امتیاز را دارم ولی شما ندارید.
نکته‌ی مهم دیگر این است که باید این فرهنگ جا بیفتد که من که مجوز انتشار نشریه می‌گیرم اگر تخصص لازم برای انجام کار را ندارم، باید به کسی که می‌تواند این کار را انجام دهد اعتماد کنم.
به طور مثال من اگر بخواهم یک ساختمان را بسازم فقط مالک هستم و یک پروانه از شهرداری گرفته‌ام اما نمی‌توانم نقشه کشی را هم خودم انجام دهم. پس با یک شرکت و یا یک متخصص که در این زمینه فعالیت می‌کند و تخصص دارد قرارداد می‌بندم. در مورد نشریه هم این مسئله صدق می‌کند. همان‌گونه که می‌بینید در کرمان نشریاتی که این اعتماد را به نیروهای کارشناس دارند و به یک مجموعه‌ی تخصصی اعتماد می‌کنند موفق‌تر هستند.
ما در شهر کرمان چیزی به نام تیراژ و بازخورد و مخاطب شناسی نداریم. در شهر کرمان دکه‌های روزنامه فروشی حاضر نیستند به نشریات محلی پولی بابت فروش نشریه بپردازند چون فکر می‌کنند که روزنامه‌ی محلی وظیفه‌اش ارایه‌ی نشریه به صورت رایگان است. در تهران شرکت‌هایی وجود دارد که یک نشریه را پیش خرید می‌کنند و مدیریت نشریه موظف است در ساعت مشخص نشریه را منتشر کند چون اگر به موقع نشریه را به توزیع نرساند نشریه روی دکه فروش نمی‌رود. فروش نرفتن نشریه اگر ناشی از تعلل مدیریت نشریه باشد خساراتش با اوست. اما اگر ناشی از تعلل شرکت توزیع باشد، آن شرکت متضرر می‌شود. یعنی همه چیز حساب و کتاب دارد. من وقتی به عنوان مدیر یک بنگاه مطبوعاتی ندانم که امروز نشریه‌ام چه تعداد فروش رفته و ندانم چه مطلبی باعث فروش می‌شود عملن دارم در تاریکی پانتومیم بازی می‌کنم.
این مسایل به صورت یک زنجیره‌ی به هم متصل است. ما چون خبری از میزان فروش روی دکه در کرمان نداریم نمی‌توانیم بفهمیم ذائقه‌ی مردم چگونه است. در تهران شما می‌فهمید چه قدر بازخورد دارید و میزان فروش امروز نشریه‌ی شما چه قدر بوده در حالی که در کرمان این گونه نیست.
در رابطه با تیراژ، برای چه این مسئله به یک معضل تبدیل شده؟
در کار روزنامه‌نگاری می‌گویند تیراژ چیزی نیست که شما چاپ می‌کنید. تیراژ میزان فروش نشریه‌ی شماست. این‌جا همان نگاه سوداگرانه خودش را نشان
می‌دهد که بعضی از صاحبان امتیاز نشریات دارند و می‌گویند ما چاپ می‌کنیم و می‌رویم یارانه‌ی آن را می‌گیریم.
به طور مثال شما دارید یک نشریه‌ی 12 صفحه‌یی با 80 درسد مطلب تولیدی چاپ می‌کنید. شما در کنار پول چاپ هزینه‌ی تولید محتوا هم می‌دهید و من یک نشریه‌ی 4 صفحه‌یی با مطالبی که از اینترنت گرفته‌ام چاپ می‌کنم و تیراژ را هم غیرواقعی اعلام می‌کنم.
خب این وسط کسی که نشریه‌ی چهار صفحه‌یی با مطالب غیرتولیدی چاپ می‌کند سود می‌برد. چون در نشریه‌ی 12 صفحه‌یی که همه‌ی مطالب آن تولیدی است شما به ازای هر کدام از مطالب چاپ شده در آن، پول می‌پردازید، لذا متضرر می‌شوید.
اگر مطبوعات از خط مشی جدید ارشاد پیروی کنند و براساس تعداد صفحات و کیفیت نشریه یارانه بگیرند این وضع تغییر نمی‌کند؟
در حال حاضر به نشریه‌ی کم کار با تولید کم به همان تناسب یارانه می‌دهند که به نشریه‌یی که محتوای تولیدی دارد.
البته باید بگویم که تناسب صفحات با محتوای تولیدی که مخاطب پسند باشد خیلی مهم است. لزومن تعداد زیاد صفحات همیشه خوب نیست.
به نظرم نباید به افزایش صفحات نشریات نگاه تزیینی داشته باشیم.
به گفته‌ی یک کارشناس حدود 40 درسد مطالب نشریات سراسری، اینترنتی است و این لزومن چیز بدی نیست.
ببینید کپی پیست هم اصولی دارد. این‌که شما خبر یک خبرگزاری را پرورش دهید و تبدیل به یک گزارش کنید که خیلی خوب است و خیلی هم متداول
است. اما فاجعه می‌دانید کجاست؟ فاجعه آن‌جاست که یک نفر موقع طراحی نشریه‌اش می‌نشیند پشت سیستم و هر آن‌چه که فلان خبرگزاری در آن روز روی خط برده کپی می‌کند و بدون دروازه‌بانی خبر منتشر یا به عبارتی باز نشر می‌کند. تهیه‌ی مطلب، تنظیم، بسته‌بندی و طراحی مطلب یک مجموعه‌ی زنجیروار است.
اگر گزارشی با یک سوژه‌ی خوب تهیه شود، بد تنظیم شود بی‌فایده است. اگر مطلبی خوب تهیه و خوب تنظیم شود، ولی بد طراحی شود نیز بی فایده است.
بسته بندی خبر، طراحی و آماده سازی خبر باید همه‌گی خوب باشد تا نتیجه به چشم مخاطب بیاید.
یک رسانه اگر در جامعه ریشه داشته باشد، از همان جامعه آگهی می‌گیرد و اقتصادش تامین می‌شود و ضرورت پیدا نمی‌کند برای کسب آگهی به آگهی دهنده در بخش محتوا باج بدهد.
ما مطبوعاتی در همین استان داریم که به آگهی دولتی وابسته نیستند و از بهترین و پر تیراژترین نشریات ما هستند.
چرا ما به تعداد نشریات چاپ شده، سردبیر نداریم؟
ما کم‌بودهای فراوانی داریم چون خودمان نخواسته‌ایم آن را اصلاح کنیم. همیشه منتظر دولت یا یک قدرت برتر بوده‌ایم که برای ما کاری بکنند. اما واقعیت
این است که باید دست بزنیم به زانوهای خودمان و خودمان مشکل را حل کنیم.  باید به سمت نهادهای صنفی و آموزشی در حوزه‌ی رسانه برویم که مرتب
اطلاعات خود را بروز کنیم.
ما سال‌هاست یک خانه‌ی مطبوعات داریم که مهم‌ترین کارش برگزاری انتخابات است. هیچ اتفاق دیگری نمی‌افتد. دلیل مسئله این است که بودن و نبودن خانه‌ی مطبوعات برای روزنامه نگاران علی السویه است.
عیب دیگر این است که ما برای فعالیت‌های اجتماعی خودمان حاضر نیستیم سهم خود را بپردازیم. یکی از مدیران قبلی خانه‌ی مطبوعات می‌گفت اعضای
شورای مرکزی این نهاد حاضر نبودند حق عضویت خود را بپردازند؛ خوب این مدیر بیچاره وقتی زورش به عضو شورای مرکزی نمی‌رسد چگونه می‌خواهد حق عضویت اعضای عادی را بگیرد. دولت هم که همیشه پول نمی‌دهد اگر بدهد هم توقع دارد و ممکن استقلال مدیر خانه را می‌گیرد. در این شرایط می‌شود که خانه‌ی مطبوعات قفل می‌کند. یک عیب دیگر این است که ما روزنامه نگاران به همه‌ی کائنات انتقاد داریم اما حاضر به نقد خود نیستیم. با
کلمه‌ی رکن چهارم دموکراسی خود را فریب می‌دهیم و از نقد و انتقاد خود را مصون می‌دانیم.
چرا بین روزنامه نگاران و بولتن نویسان تفاوت نداریم؟
یک بخشی از آن بر می‌گردد به نگاه برخی مدیران دولتی. مدیری که فکر کند روزنامه‌نگار باید صبح تا شب رفتار او را پوشش خبری دهد و در ضمن انتقاد هم نکند نگاه درستی به مطبوعات ندارد. به نظرم مدیران باید بین بوق و رسانه تفاوت قائل شوند. قرار نباشد به محض این‌که انتقادی مطرح شد مدیر آشفته شود. ما مدیرانی داشتیم که از انتقادات نشریات به نفع خود استفاده کرده‌اند. انتقاد پاس گلی است که رسانه‌ها می‌دهند و مسوولان می‌توانند آن را تبدیل به گل کنند، می‌توانند با از دست دادن سعه‌ی صدر آن را اوت کنند. همین است که می‌گویند دوست تو کسی است که عیب تو را می‌گوید. البته هر وقت بحث نقد به میان می‌آید باید بین نقد و نق تفاوت قائل شد.
بخش دیگری هم بر می‌گردد به روزنامه‌نگاران. دلیلش هم خیلی ساده است. چون برای روزنامه‌نگاری حرمت قائل نیستیم. البته بولتن نویسی هم محترم است. اما نمی‌شود علم روزنامه‌نگاری را برداشت ولی بولتن نویسی کرد.
ما در مطبوعات محلی چارت تشکیلاتی نداریم؟ دلیل آن از نظر شما چیست؟
چون تقسیم مسوولیت نداریم. چون به‌اندازه‌ی کافی نیروی انسانی توان‌مند نداریم. ما در برخی مطبوعات محلی بدیهی‌ترین چیزها را نداریم. البته همه باید در جهت رشد و توسعه‌ی مطبوعات محلی کمک کنند.
چرا محمد رضا نژاد حیدری فعالیت مطبوعاتی نمی‌کند؟
بخشی از آن بحث اعتماد میان مدیر نشریه و سردبیر است و بخشی خسته‌گی شخصی خودم.
من معتقدم روزنامه متعلق به مدیر مسئول نیست. در عین این‌که مالکیت آن را دارد. روزنامه متعلق به مردم است چون باید حرف مردم را بزند. روزنامه حد
فاصل مردم و دولت قرار مي‌گیرد.
من از مطبوعات فاصله نگرفته‌ام و هر زمان که مجوز گرفتم مجددن برمی‌گردم.
چه تضمینی وجود دارد که شما بعد از گرفتن مجوز شبیه بقیه‌ی مدیران مسئول نشوید؟
تضمینی که نیست. دلم نمی‌خواهد این اتفاق بیفتد. فکر می‌کنم چون من از خبرنگاری شروع کرده‌ام احتمال وقوع چیزی که شما نگران هستید کم باشد. در نشریات خارجی مهم سردبیر است نه مدیرمسئول و مالک. چرا؟
خوب آن‌جا هرکسی کار خودش را می‌کند. در نشریات خارجی سردبیر، سردبیری می‌کند و بخش اجرایی دنبال خرید کاغذ، تهیه‌ی امکانات لجستیکی
می‌رود. در روزنامه‌های خارجی و روزنامه‌های موفق داخلی مدیر مسئول می‌پذیرد که دانش سردبیر از او بیشتر است. اما در کرمان معمولن سردبیر همه کاره
است و هیچ کاره! ضمن این‌که قیاس مطبوعات محلی کرمان با مطبوعات خارجی خیلی مقایسه‌ی درستی نیست.
آیا امکان دارد شما پس از گرفتن مجوز به این نتیجه برسید که بعد از چندین سال کار مطبوعاتی نیاز به سردبیر ندارید؟ آیا یکی از دلایل رشد نکردن
مطبوعات همین مسئله نیست؟
هنوز که من درخواستی نداده‌ام. ولی اگر روزی روزگاری مجوز نشریه بگیرم سعی می‌کنم با خرد جمعی حرکت کنم.
در کرمان مشکلات زیادی داریم که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به نبود نهاد صنفی، نبود موسسات آموزشی و نبود بنگاه‌های مطبوعاتی اشاره کرد.
من خیلی دنبال این مسئله هستم که مدرسه‌ی روزنامه نگاری در کرمان راه بیندازم. خواهش من از اصحاب مطبوعات این است که از فضای موجود استفاده کنند و خانه‌ی مطبوعات را فعال کنند. خانه‌ی مطبوعات کارش به سامان نمی‌رسد تا اصحاب رسانه نخواهند. خانه‌ی مطبوعات بخشی از کارهایش ارایه‌ی خدمات است و بخش دیگر برگزاری کلاس‌های آموزشی است.
در ادامه‌ی بحث بنگاه‌های صنفی، همه‌ی ما شاهد برگزاری انتخابات در خانه‌ی مطبوعات بودیم اما پس از آن هیچ اتفاقی نیفتاد.
به نظرم ما باید چند نکته را رعایت کنیم. کار تکی را باید حذف کنیم. باید در طول زمان یاد بگیریم کار جمعی انجام بدهیم و مورد نقد قرار بگیریم. بخشی
از مشکل خانه‌ی مطبوعات به اعضای خانه مربوط است نه به دولت و وزارت ارشاد.

آخرین مطالب
آمار بازدیدکنندگان سایت
1230374
امروز
دیروز
هفته جاری
هفته گذشته
ماه جاری
ماه گذشته
بازدید کل
101
1418
8424
1220432
11453
16017
1230374

آی‌پی شما: 3.129.39.55
امروز: شنبه، 08 ارديبهشت 1403