یکسد و نود و هشتمین شمارهی هفته نامهی یک صفحه منتشر شد
در این شماره میخوانید:
در باب بیهودگی نشر اخبار منفی
حامد مقامی
چیزی که در مملکت ما فراوان است اخبار منفی است. تقریباً هیچ روزی را بدون خبر بلای تازهای که بر سر ایرانزمین نازل شده به شب نمیرسانیم.
واقعیت این است که ایران کشوری «نرمال» نیست. آنکه این واقعیت را میداند نیازی به یادآوری ندارد و آنکه نمیداند یا منفعتش در ندانستن است، یا تعریفش از نرمال و غیرنرمال متفاوت است و با «وضعیت حساس کنونی» خیلی هم حال میکند.
پس چه اصراری در نشر اخبار منفی داریم؟ تا برسد به دست آنان که باید برسد؟ تا صدایمان را بشنوند؟ اقدام علیه فراموشی؟ روشنگری افکار عمومی؟
با عرض معذرت، ما برای آنان که امیدواریم صدایمان را بشنوند اصلاً مهم نیستیم. فهرست فراموش نمیکنیمهایمان هم سر به فلک گذاشته و خواهناخواه چند تایی را از قلم خواهیم انداخت. بر سر اولویتبندیشان هم که میان علما اختلاف است. افکار عمومی هم اینقدر با این روشنگریهای مجازی بمباران شده که به بیحسی رسیده است.
به گمان من این بیانیههای احساساتی مجازی علاوه بر اینکه اعصاب خودمان و بقیه را خرد میکند القاگر حس رضایتی کاذب است: وجدانمان را راحت میکنیم که ما هم وظیفهی خود را انجام دادهایم؛ غافل از اینکه کاری نکردهایم که به کار آید.
پس چه باید کرد؟ بهنظرم بهتر است عوض این برونریزیهای احساساتی، خشممان را به «مسأله» تبدیل کنیم و سعی کنیم گرهی از این کلاف سردرگم بگشاییم. اگر خیلی دغدغهمندیم و احساس میکنیم حرف حسابی برای گفتن داریم، حرفهایمان را در داستانها و پژوهشها و آثار هنری و امثال آن بزنیم.
در فضای مجازی صرفاً «طرحمسأله»ی موجزی کنیم تا بعداً در فضایی جدیتر با فراغ بال آن را بشکافیم. حتا اگر اهل طرحمسأله هم نیستیم، دستکم غر نزنیم که فقط حال خودمان و بقیه را بدتر میکنیم. غر زدن را همه بلدند؛ اما طرحمسألهی درست نه کار هرکس است. روشنگری اصولی با طرحمسأله رخ میدهد، نه با چسناله!
البته این هم صرفاً یک پیشنهاد است. نه قصد قضاوت کسی را دارم، نه برای کسی تعیین تکلیف میکنم. مخاطب این متن در وهلهی اول خود منم: تا بیش از پیش تلاش کنم که مفید و مؤثر باشم، نه زرادخانهی تولید و توزیع انرژی منفی. حدود یک سالی است که به چنین نتیجهای رسیدهام.
شاید هم در اشتباهم.
شما چه فکر میکنید؟