صادق هدایت بوف کور ادبیات داستانی
من همانقدر از شرح حال خودم رَم میکنم که در مقابل تبلیغات آمریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولّدم به درد کسی میخورد؟
اگر برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها با منجّمین مشورت کردهام، اما پیشبینی آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهی خوانندگان است؛ باید اول مراجعه به آرای عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهی زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم. بهعلاوه، خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهی چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهی خود آنها مناسبتر خواهد بود. مثلاً اندازهی اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهی برجستهای در برندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند بهطوریکه هر وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شده است. رویهمرفته موجود وازدهی بیمصرف قضاوت محیط دربارهی من میباشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.
بیگانهستیزی و بهویژه عربستیزی، نژادپرستی، ضدیت با اسلام بهعنوان یک دین غیرایرانی و همچنین پرستش ایران باستان و ایران دوره ساسانی در آثار صادق هدایت دیده میشود. از جمله بنمایههای نوشتههای هدایت ناسیونالیسم ایرانی او و تأثرش نسبت به وضع ایران روزگار خود است که وی در رسالهی طنزآمیز کاروان اسلام به آن اشاره میکند.
یکی از مهمترین انتقاداتی که همواره به هدایت میشده، کمتوجهی به متن اصلی و عدم وفاداری به ترجمه - خصوصاً در ترجمه آثار فرانتس کافکا – بوده است. همچنین هدایت در مقالاتش نظر شخصیاش را دخیل میکرده و واقعیات را در جایگاه دوم قرار میداده است. بهعنوان مثال، وی همواره در مقالاتش کافکا و خیام را با وجود تفاوتهای عظیم، یکسان فرض کرده است.
کارهای هدایت مورد حملهی اسلامگرایان اروپا قرار گرفته است. رمانهای بوف کور و حاجی آقا در هجدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال ۱۳۸۴ ممنوع شد. شخصیتهای رمان حاجی آقا عدم شایستهسالاری در ایران را نشان میدهند: «برای اینکه مردم در خط نگهداشته شوند، آنها باید گرسنه، نیازمند، بیسواد، و خرافی نگهداشته شوند. اگر فرزند بقال باسواد شود، او نهتنها به سخنرانی من انتقاد خواهد کرد، بلکه واژههای بدیعی را نیز بکار میبرد که نه شما و نه من نمیتوانیم آن را بفهمیم … چه اتفاقی میافتد اگر کودک علوفهفروش باهوش و توانا باشد و کودک من، پسر یک حاجی، تنبل و احمق باشد؟»
در آبان ماه سال ۱۳۸۵، چاپ مجدد و بدون سانسورِ کارهای صادق هدایت، ممنوع شد. با وجود این، نظارت بر دستفروشان کتاب محدود است و ظاهراً هنوز هم خرید یک کتاب اصیل دست دوم از طریق دستفروشان کتاب امکان دارد و وبسایت رسمی صادق هدایت نیز هنوز برخط است.
صادق هدایت نقّاشی هم میکرد و برخی طرحهای او موجود است. از جمله آهویی که در مجموعه آثار هدایت چاپ انتشارات امیرکبیر بر جلد کتابهای او نقش بسته است. جهانگیر هدایت، برادرزادهی او مجموعهای از این نقاشیها را با عنوان «آهوی تنها» منتشر کرده است.