مدرنیسم در شعر فروغ
در شعر فروغ زن موجودي است که بر خلاف گذشته و با جسارت از عشق سخن ميگويد.
و نامطمئن است مانند «در سايه بي اعتبار عشق» معشوقهايش را به چالش ميکشد و بين معشوقها و مردها تفاوتي نميبيند و آنان را به باد انتقاد ميگيرد. او آزرده ميشود از اينکه به عنوان يک ابزار به او بنگرند و معتقد است که مردان سنتي جهان او به دنبال ارضاي نيازهاي جنسي خويشاند.
زن شعر او به دنبال لذت جنسي و خواهان خودآگاهي جنسيتي است و از کارکردهاي سنتي که براي زن قائل هستند فرار ميکند. او ديگر خشنودي زن مدرن را در کارکردهاي زيستي (ازدواج، باروري، پرورش فرزند و مادري) نمي داند. نگاهش به عشق، نامطمئن، بي اعتماد و بي ثبات است:
نگاه فروغ نگاهي زميني است و خود را متعلق به اين دنيا ميداند و اظهار ميکند که روي خاک ميزيد. او از تقدس ميگريزد و با رها کردن تار و پودهاي الوهيت همه چيز را زميني و عقلاني جلوه ميدهد.
نام يکي از اشعار وي در کتاب تولدي ديگري ، «روي خاک» است. و با اين ابيات شروع ميشود: «هرگز آرزو نکردهام / يک ستاره در سراب آسمان شوم / همانطور که امیل¬ دورکيم ميگويد آسمان از خدايان تهي شده است، انسان به دنبال جهاني است که با مشاهده قابل دسترس است و او به مدد استعدادهاي خود است که حرکت ميکند.
فروغ فرخزاد در دوران زندگیاش در دوره حکومت محمد رضا شاه پهلوی، سانسور نشد، اما پس از مرگش آثار او در دورههای مختلفی سانسور شدند.
با توجه به اینکه تطور احوال وجودی فروغ در طی دوران کوتاه زندگی خود به ما نشان میدهد که او به تقدیر و سرنوشت از پیششکلگرفته برای خود راضی نبود و با جسارت و آزادی اراده در جهت تغییر ماهیت و نحوه تفکر و شخصیت خود گام برداشت، با توسل به اصل محوری اصالت وجود بر ماهیت مکتب اگزیستانسیالیسم و اشعار مکتوب او در دفاتر پنجگانهاش میتوان خوانشی اگزیستانسیالیستی از زیست جهان فروغ داشت.
فروغ فرخزاد، ابراهیم گلستان و سینما
در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب میکند؛ و در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا میشود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر میدهد.
در سال ۱۳۳۸ برای نخستین بار به انگلستان رفت تا در زمینه امور سینمایی و تهیه فیلم مطالعه کند. وقتی که از این سفر بازگشت به فیلم برداری روی آورد و در تهیه چند فیلم کوتاه با گلستان همکاری نزدیک و مؤثر داشت.
این دو، چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را در آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز میسازند.
فروغ در سال ۱۳۴۲ در نمایش نامه شش شخصیت در جستجوی نویسنده اثر لوئیجی پیراندلو به کارگردانی پری صابری بازی چشمگیری از خود نشان میدهد.
فیلم خانه سیاه است در زمستان ۱۳۴۲ از فستیوال اوبرهاوزن ایتالیا جایزه بهترین فیلم مستند را به دست آورد.
فروغ در سال ۱۳۴۳ به آلمان ، ایتالیا و فرانسه سفر میکند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مؤلف در پزارو شرکت میکند که تهیهکنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد میدهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش میشوند.
آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر دیدگاههای اجتماعی و در نتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد. نامهی منتشر شدهی فروغ برای ابراهیم گلستان نشانگر وجود رابطه عاشقانه بین این دو است.
ابراهیم گلستان در مصاحبهای با سعید کمالی دهقان از روزنامه گاردین در بهمن سال ۱۳۹۵ - پنجاه سال پس از درگذشت فروغ - گفت که رابطه او با فروغ دوطرفه بوده است. او دربارهی اینکه آیا فروغ تبدیل شده بود به یک عضو خانواده ، گفت: «خانواده چیست؟ اصلاً خانواده معنی ندارد. [تبدیل شده بود به] یک عضو شخصیت من.»
در میان سالهای ۱۳۴۲-۴۳ فروغ یکبار دست به خودکشی زد. او یک جعبه قرص گاردنال خورد ولی خدمتکارش در هنگام غروب متوجه شد و او را به بیمارستان البرز برد.
واقعاً نقش ابراهیم گلستان در زندگی، شهرت و مرگ فروغ فرخزاد چه بود؟!
چرا در زمان مرگ فروغ در اثر تصادف بعضی از نشریات تیتر زده بودند فروغ فرخزاد شاعره معروف کشته شد؟!