بیا نوازشم کن پرفورمنس آرتی از امیر مُعبد
در شهریور ماه سال ۱۳۹۰ امیر معبد هنرمند حیطه اینستالیشن و مجسمه_سازی پرفورمنسی با نام بیا نوازشم کن اثر کریس بردن را در گالری طراحان آزاد برگزار کرد. در این کار یک تفنگ بادی در اختیار مخاطبان قرار داده میشد تا به هنرمند، که با لباسی سفید مقابل یک سیبل بزرگ ایستاده بود، شلیک کنند.
مابین فاصله هنرمند و مخاطب روی زمین هم خطوطی وجود داشت که محل ایستادن تیرانداز (مخاطب) را معین میکرد. روی خطی که به هنرمند نزدیکتر بود نوشته شده بود عاشقتم، روی خط وسط دوستت دارم و خط آخری ازت متنفرم. مخاطبان با انتخاب خود هر کدام در جایگاهی میایستادند.
آنها واکنشهایی از خود بروز دادند عدهای شلیک کردند و عدهای هم امتناع. در انتها، اجرا با شکستن تفنگ از سمت یکی از بازدید کنندگان پایان گرفت.
بیا_نوازشم_کن - نگاهی به پرفورمنس_آرت امیر_معبد در گالری طراحان آزاد
خشونت هرچند مصنوع!
از اجرای پرفورمنس امیر معبد 10 سال گذشته است، اما هسته مرکزی این اجرا که حول محور خشونت میچرخد همچنان ادامه دار است. در بسیاری از آثار هنرمندان معاصر با سوژههایی این چنینی روبهرو هستیم سخن گفتن از خشونت به معنای امری دیده شده و درونی. کسانی که قربانی شدهاند و کسانی که قربانی کردهاند. وجوهی که مستقیماً با عاطفیترین و اخلاق مدارترین رفتارهای انسانی در ارتباط است. کنش و واکنش بین این اثر و مخاطب و بدن به مثابه یک شی هنری موجهایی را با خود به همراه داشت و در زمان خود بحث بر انگیز بود. مباحثی پیرامون خشونتهای پنهانی در ساختار یک اجتماع، خشونتهای درونی ما و خشونتهای آشکار و حتا نهان. چگونه یک شخص در برابر جامعه، متقاعد میشود که به خشونت دست بزند؟ چه چیزی باعث میشود فرد یا اشخاصی تن به خشونت بدهند؟ و در نهایت انسانها در جایگاه قدرت چه واکنشهایی دارند؟
چه چیز هنرمند را وامیدارد تا جسم خود را هدف تیر قرار دهد؟ و چگونه درد جسمانی، رنج روحی را التیام میبخشد؟ تیری که بر بدن مینشیند ماهیت خشونت را عریان به چشم ما میکشد، اما زخمی که آگاهانه و پیوسته بر یکدیگر میزنیم عمیقتر، وسیعتر، و نادیدنیتر است. همواره برای تحقیر، ارعاب، تحریک یا واداشتن دیگری به آنچه میخواهیم، دست به خشونت زدهایم، پس آیا قادریم با این حقیقت روبهرو شده و خود را در موضع جنایتکار بنشانیم؟
خشونت تنها آن نیست که جنگ و بیعدالتی هر لحظه بر مردمانی روا میدارد که در زندگی روزمره ما «دیگری» به شمار میروند، بلکه در نگاه ما، افکار ما، و منش ما با نزدیکترین کسانمان نهادینه است.