عصری با رآلیسم
رآلیسم مکتب اصالت واقع
واقعگرایی یا رآلیسم، یک مکتب فلسفی است که ادّعا دارد بین علم و معلوم، قابلیت تطابق، وجود دارد؛ یعنی علم میتواند جهان را همانگونه که واقعاً هست، توصیف کند.
واقعگرایی متضمن مفهوم صدق (یا حقیقت) یا کذب است. هدف علم نزد واقعگرایان توصیف صادق و درست چگونگی واقعیت جهان است. چنانچه گزارهیی که به آن علم داریم، در عالم خارج از ذهن نیز برقرار باشد، علم ما از معلوم درست و صادق است. در غیر این صورت علم ما نادرست و کاذب است.
واقعگرایان معتقدند جهان مستقل از فهم انسان وجود دارد و فهم انسان میتواند کاشف پارهیی از امور در عالم خارج باشد. گزارههای درست امری از جهان واقع را چنانکه هست، توصیف میکنند. واقعگرایان معتقدند نظریه میتواند صادق باشد حتا اگر کسی به آن اعتقاد نداشته باشد.
نظریه تناظر صدق
یک گزاره صادق است اگر و تنها اگر امور آنگونه باشد، که در این گزاره بیان شده است.
البته رآلیستها مخالف کارکرد ابزاری دانش کاذب نیستند. یعنی ممکن است دو چیز که یکی درست و دیگری نادرست است، امور را به گونه یکسانی وصف کنند. در این صورت عالم میتواند امر نادرست را فرض کند و از آن بمثابه امر درست بهره برد. همچنانکه بطلمیوسیها زمین را مرکز عالم فرض میکردند و خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی را به درستی پیشبینی میکردند. زیرا برای این پیشبینی فرقی نمیکند خورشید به دور زمین بگردد یا برعکس زمین به دور خورشید بگردد ولی در عین حالواقع گرایان، ابزارانگار نیستند.
واژه رآلیسم از رئل(Real) که به معنای واقع است، مشتق شده و در واقع به معنای مکتب اصالت واقع است.
مکتب رآلیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛ یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی میداند.
رآلیسم یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است.
ایده آلیستها همه موجودات و آنچه را که در این جهان درک میکنیم، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص میدانند و معتقدند اگر من که همه چیز را ادراک میکنم نباشم، دیگر نمیتوانم بگویم که چیزی هست. در حالی که بنابر نظر و عقیده رآلیستی، اگر ما انسانها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رآلیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود میداند.
باید گفت در واقع همه انسانها رآلیست هستند، زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند. حتا ایده آلیستها نیز در زندگی و رفتار، رآلیست هستند، زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد و یا حتا سخنی گفت.
کلمه رآلیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده است. مهمترین این استعمالها و کاربردها، معنایی است که در فلسفه مدرسی یا اسکولاستیک (Scholastic) رواج داشته است.
در میان فلاسفه مدرسی، جدال عظیمی بر پا بود که آیا کلی وجود خارجی دارد و یا اینکه وجودش فقط در ذهن است؟
کسانی که برای کلی واقعیت مستقل از افراد قائل بودند، رآلیست و کسانی که کلی را تنها دارای وجودی ذهنی و در ضمن موجودات محسوس میدانستند و برای آن وجود جدا از جزئیات قائل نبودند،، ایده آلیست خوانده میشدند.
بعدها در رشتههای مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبکهای رآلیستی و ایده آلیسمی به وجود آمد و سبک رآلیسم در مقابل سبک ایده آلیسم است.
سبک رآلیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی. اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده.
رآلیسم نوعی"واقع گرایی" است در رمان و نمایشنامه که خیال پردازی و فردگرایی رومانتیسم را از بین میبرد و به مشاهدهی واقعیتهای زندگی و تشخیص درست علل و عوامل و بیان تشریح و تجسم آنها میپردازد.
هدف حقیقی رآلیسم تشخیص تأثیر محیط و اجتماع در واقعیتهای زندگی و تحلیل و شناساندن دقیق "تیپها" یی است که در اجتماع معینی به وجود آمده است.
سعی نویسندگان رآلیسم در این است که جامعه خود را تشریح کنند و "تیپها"ی موجود در جامعه را نشان دهند.
از این روست که کار نویسنده در این مکتب به کار یک مورخ نزدیک میشود با این تفاوت که عادت و اخلاق مردم اجتماع خویش را بیان میکند.
"بالزاک" فرانسوی نماینده مکتب رآلیسم نیز به این نکته اشاره میکند و در "کمدی انسانی" میگوید: "با تنظیم سیاههی معایب و فضایل و با ذکر آنچه زاییدهی هوسها و عشق هاست و با تحقیق درباره مشخصات اخلاقی و انتخاب حوادث اساسی جامعه و یا تشکیل "تیپها" ممکن است به نوشتن تاریخی موفق شوم که مورخان از آن غافل بوده اند، یعنی "تاریخ عادات و اخلاق جامعه."
از نمایندگان بزرگ رآلیسم در فرانسه "بالزاک" و "استاندال" در انگلستان "دیکنز" و در روسیه "تولستوی" و "داستایوسکی" را میتوان نام برد.