صالحیامیری؛ انگیزهام اجتماعی کردن ورزش است
رییس کمیتهی ملی المپیک در گفتوگویی ۱۲۰ دقیقهیی ضمن بازگشایی پروندهی عدم رای اعتماد مجلس و حبس یک نماینده در آن گفت که از ورود به ورزش پشیمان نیست اما برای 4 سالهی دوم برنامه ندارد.
برای فردی مانند سیدرضا صالحی امیری که فعالیت در وزارت اطلاعات، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری و معاونت پژوهشهای فرهنگی اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را در کارنامه دارد و مدیریت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم تجربه کرده است، ریاست کمیتهی ملی المپیک پُست کاملاً متفاوتی به حساب میآید که با کنار گذاشتن مسوولیتهای مهمی همچون قائم مقامی و معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران حاضر به پذیرش آن شد.
این در حالی بود که وی در دولت یازدهم 3 ماه سرپرست وزارت ورزش بود اما وقتی به عنوان دومین گزینهی پیشنهادی برای تصدی پست این وزارتخانه به مجلس نهم معرفی شد، نتوانست رای اعتمادی نمایندگان را بگیرد! با این شرایط چه عاملی باعث انگیزهی وی برای ورود دوباره به ورزش شد؟ و اصلاً چه جریانی منجر به عدم رای اعتماد مجلسیها به او شد؟
این موضوعی بود که سید رضا صالحی امیری در گفتوگوی ۱۲۰ دقیقهیی برای اولین بار به آن پرداخت و از برخی اقدامات و تصمیم گیریهای سیاسی در راستای مخالفت مجلس با مدیریت وی در وزارت ورزش پرده برداشت. البته که بسیاری از صحبتهای مطرح شده در این گپوگفت متفاوت با درخواست
صالحی امیری به رسم امانت در گروه ورزش خبرگزاری مهر باقی میماند اما از دیگر موضوعات مهم مطرح شده در این گفتوگو میتوان اشاره کرد به:
حبس ۱۰ ماههی یک نماینده بعد از عدم رای اعتماد مجلس به صالحی امیری برای پست وزارت ورزش
آگاهانه وارد ورزش و کمیتهی ملی المپیک شدم
برای 4 سال دوم مدیریت کمیتهی ملی المپیک برنامهیی ندارم
از ورود به ورزش هیچگاه پشیمان نمیشوم
در گذشته ورزش و مدیریتهای آن متوقف نمیشوم
ساختار ورزش ایران معیوب و چالش برانگیز است، مرزهای اختیارات در آن مشخص نیست
مناقشهی میان وزارت و کمیته، خسارتهای سنگینی به ورزش وارد کرد
در موارد اختلاف، وزارت ورزش حَکَم است نه کمیته
انگیزهام از ورود به ورزش، اجتماعی کردن آن است
اصل اساسی و بنیادی در ورزش، پالایش آن از پیراهههای اخلاقی است
در دیپلماسی ورزش و برای کسب کرسیهای بین المللی از رییس جهمور و وزارت امورخارجه کمک میگیریم
انصراف رسول خادم از اتحادیهی جهانی بدون همآهنگی با ما بود، وزارت و کمیته مخالف بودند
خادم در چارچوب واقعیتهای ورزش حرکت کند
از لالوویچ خواستم در مورد استعفای خادم بازنگری کند تا دوباره کاندیدا شود
سیاست و سیاستمداران باید در خدمت ورزش باشند
کسانی که ارتباطات خوبی ندارند، کرسی ریاست کمیتهی ملی المپیک را اشغال نکنند
رویکرد انتقامی و تنبیهی به فدراسیونها نداریم
برای روسای فدراسیونها هیچ گزینهی پیشنهادی ندارم
FIVBرا در مورد موضوع بازنشستگی رییس فدراسیون والیبال ایران، به صورت شفاهی و تا ۸۰ درسد قانع کردیم
تاکنون ورزشکاران مرد ایران موفقتر از بانوان بودهاند چون سرمایه گذاری روی آنها بیشتر بوده است
شما در حالی ریاست کمیتهی ملی المپیک را عهدهدار شدید که پیش از آن مسوولیت سازمان اسناد و کتابخانهی ملی و نیز وزارت ارشاد را بر عهده داشتید. لطفاً در مورد ارتباط میان این حوزهها کمی توضیح دهید.
حوزهی مطالعات من، حوزهی فرهنگی و اجتماعی است و تدریس در دانشگاه و فعالیتهای آموزشی و پژوهشیام نیز در همین زمینه است. قبل از این دولت، 8 سال در معاونت پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک فعالیت داشتم و پیش از آن نیز برای مدت 5 سال معاون بررسیهای استراتژیک بودم. بنابراین انگیزهی من، تلاش حداکثری برای بهکارگیری دانش و تجربهی ۴۰ سالهی فرهنگی و اجتماعی در حوزهی ورزش میباشد. واقعیت آن است که فرهنگ، اجتماع و ورزش حوزههایی درهم تنیده هستند و به همین دلیل است که در دولت و نیز مجلس نهادهای ورزشی ذیل کمیسیون فرهنگی تعریف و دستهبندی شدهاند. لذا مهمترین نکتهیی که در حوزهی ورزش مد نظر دارم، بحث اجتماعی کردن ورزش است. ورزش بستر نشاط اجتماعی است که برای کاهش آسیبهای اجتماعی مفید است. جامعهی ایران، جامعهیی جوان است که برای تداوم حیات به عناصری مانند امید، نشاط اجتماعی، اخلاق اجتماعی و سلامت اجتماعی نیاز دارد. از طرفی انسان دو ساحت جسمانی و روحانی دارد که مکمل یکدیگر هستند و من معتقدم فرهنگ و هنر در کنار ورزش، دو حوزهی اصلی نشاط اجتماعی را تشکیل میدهند؛ این عوامل انگیزهی ورودم به حوزهی ورزش بود. ضمن اینکه پیش از این هم با جامعهی ورزش ارتباط نزدیک داشتم و مستمراً با رؤسای فدراسیونها و مدیران کمیته در ارتباط بودم، تحولات ورزش را پیگیری میکردم و یک دوره هم سرپرست وزارت ورزش بودم. در کل شناخت نسبی نسبت به این حوزه داشتم و آگاهانه وارد کمیته شدم.
شما به عنوان کاندیدای وزارت ورزش موفق به کسب رای اعتماد مجلس نشدید. با وجود این، چه شد که از ورود به انتخابات کمیتهی ملی المپیک آن هم به عنوان کاندیدای ریاست استقبال کردید؟
من تاکنون به صورت جدی در این زمینه حرف نزدهام چرا که فرصت مقتضی وجود نداشته است. باید در فرصتی به صورت کامل به این موضوع بپردازم اما الآن گوشهیی از آن را برای شما باز میکنم. یک جریان افراطی که مردم آنان را به خوبی میشناسند تصمیم به تخریب این جانب در جلسهی رای اعتماد مجلس گرفته بودند. بعدها 2 نفر از آنها توکلی و کریمی قدوسی بهدلیل احراز خلاف واقع بودن اظهاراتشان و آگاه شدن از واقعیتها رسماً از من عذرخواهی کردند. نادران هم در دادگاه بدوی به جرم نشر اکاذیب به ۱۰ ماه حبس محکوم شد. خیلی صریح و صادقانه بگویم عدهیی بعد از انقلاب، نام و نانشان در تخریب، انگ زدن، انتقامجویی و افشاگری بود. امروز چنین جو و فضای پرتنش و آشوبی کمتر شده است. اصلاً شرایط به گونهیی بود که بعضیها به اقدام خود برای هتاکی کردن، افتخار میکردند. نکاتی که در مجلس گفته شد. یعنی مسایل مطرح شده از طرف 3 نفر فوق، همهی کسانی که سابقهی طولانی همکاری با من داشتند و با خدمات اینجانب در نظام و انقلاب آشنا بودند را دچار حیرت کرد. حتا خودم هم متحیر بودم که ریشهی این مسایل در کجاست و این دروغها، اکاذیب و جعلیات را از کجا خلق کردهاند. با تمام این اوصاف، به دلیل وقوف جامعه نسبت به ادبیات و رفتار غیر اخلاقی و غیر اصولی آقایان، تاکنون به این مسأله نپرداختهام.
با این حساب شما از نتیجهی جلسهی رای اعتماد مجلس به نوعی مطلع بودید؟
نه اینگونه نبود. من فکر میکردم مجلس تحت تأثیر این جوسازیهای دروغین قرار نگیرد اما در عمل خلاف آن را دیدیم. که البته در جریان رای اعتماد برای وزارت ارشاد مجلس ثابت کرد که تحت تأثیر القائات قرار نمیگیرد.
واکنش شما بعد از مواجه شدن با آن نمایندگان مجلس و عذرخواهی و حلالیت طلبیدن آنها چه بود؟
بلافاصله رضایت دادم و بعد از آن هم هیچ پیگیری انجام ندادم.
قبل از این دیدار، شما شکایت کرده بودید؟
همان موقع پس از عذرخواهی توکلی و کریمی قدوسی رضایت دادم.
این 2 نفر به دلیل موضوع شکایت شما اقدام به عذرخواهی کردند؟
به هر حال به یک عذاب وجدان رسیده بودند که طلب حلالیت کردند.
کاش توضیحات بیشتری در این زمینه میدادید.
فقط برای اینکه این موضوع را اثبات کنم، یک کد میدهم. یکی از اعضای همین تیم و جریانی که به راه انداخته بودند، 4 روز قبل از جلسهی رای اعتماد مجلس، از من تقاضای دیدار اضطراری کرد. صبح زود بود و من در محل کارم در وزارت ورزش در دورهی سرپرستی وزارت بودم. ساعت 7 در وزارت ورزش حاضر بودم اما او یک ساعت زودتر از من به آنجا آمده بود. تعجب کردم که چرا او در این ساعت که هوا هنوز تاریک است، به آنجا آمده است. پیش من آمد و گفت: شب گذشته در جمعی حضور داشتم که در آن، تصمیمی غیر اخلاقی به منظور تخریب شما گرفته شد. به دلیل خواب بسیار وحشتناکی که شب گذشته دیدم، که به نوعی تعبیر همان جلسه بود، تصمیم گرفتم که وارد بازی تخریب آقایان نشوم. به همین جهت به شما مراجعه کردهام تا قبل از رای اعتماد شما را در جریان ماجرا قرار دهم.
نیت این افراد برای مطرح کردن اینگونه مسایل چه بود؟ آیا شخصی بود؟
نه؛ سیاسی بود. یک جریان رادیکال که از پیروزی دکتر روحانی به شدت عصبانی بود، به دنبال انتقام بودند و این انتقام را متوجه اطرافیان دکتر روحانی از جمله بنده کردند. این ماجرا مبسوط و دارای ابعاد و اجزای مختلف میباشد و تشریح آن نیاز به زمان بیشتری دارد و در این فرصت مختصر نمیگنجد ولی نکتهی حایز اهمیت آن است که جامعه باید نسبت به انهدام سرمایههای خود و بداخلاقیهایی که هزینههایی سنگین به همراه داشته است، نگران باشد.
اما به دلیل همهی اتفاقاتی که الآن به آن اشاره کردید، حقی از شما تضییع شده است.
به باور من، کسانی که تجربهی مدیریت در جمهوری اسلامی را دارند، باید از سعهی صدر لازم برخوردار باشند.
به هر حال این جریانات شما را از مدیریت وزارت ورزش دور کرد؛ بعد از آن چه کردید و چگونه شد که به ورزش بازگشتید؟
بعد از آن با حکم ریاست جمهوری برای مدت 3 سال ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران را عهدهدار بودم و پس از آن، به عنوان کاندیدای تصدی پست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مجلس معرفی شدم و در این مقطع مجلس با رای بالای اعتماد به اینجانب ثابت کرد که به اکاذیب و دروغهای مطرح شده اعتنایی ندارد. حالا اجازه دهید خیلی ریز وارد این پرونده نشوم اما باید همین نتیجه را بگیریم که نظام اسلامی برای تداوم حیات خود در سازه و ساختار خود نیازمند بازسازی اخلاقی در همهی سطوح میباشد. نظام و کادرهای آن تاکنون هزینههای بسیار سنگینی در خصوص بداخلاقی پرداختهاند.
ریشهی این حرکت مربوط به منافقین و تجلی آن تخریب شهید مظلوم بهشتی بود و متأسفانه عدهیی همین مسیر را تا امروز ادامه دادند.
حالا چه شد که با وجود همهی این شرایط، تصمیم گرفتید دوباره به عرصهی ورزش ورود کنید؟ میخواهیم بدانیم پیشنهاد ریاست کمیتهی ملی المپیک اولینبار در چه مقطعی و توسط چه کسانی مطرح شد؟
واقعیت این است که از دیرباز با جمعی از مدیران ورزش و رؤسای فدراسیونها به صورت مستمر در این خصوص گفتوگو داشتیم.
آنچه در مدیریت شما خیلی به چشم میآید، نگاه فرهنگی و اجتماعی است. این نگاه و تأکید به آن در ورزش برگرفته از شخصیت و ویژگیهای ذاتی شماست یا نیازی که در ورزش به آن حس میشود؟
باور عمیق دارم که نظام اسلامی و کارگزاران آن، امروز بیش از هر زمان دیگری به اخلاقمداری هم در نظر و هم در عمل نیازمند هستند. همهی مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امروز جامعهی ما ناشی از عدم توجه به اخلاقیات است. ما میتوانیم 2 گونه مدیریت در ورزش داشته باشیم: ۱- ورزش صرفاً با هدف کسب مدال و ۲- ورزش با رویکرد اخلاقمحوری و مدالآوری که قطعاً سازوکار انقلاب اسلامی ورزش را بر مدار پهلوانی و اخلاقمداری و در ذیل آن کسب مدال میبیند. آسیب شناسیها نشان میدهد که ورزش نیازمند بازگشت به خویشتن خویش و هویت واقعی خود میباشد.
پس بحث مدالآوری چه میشود؟
مدال بستری است برای ارتقای سطح غرور و هویت ملی.
صحبت شما درست اما آنچه که در تاریخ به عنوان سندی برای ارزیابی عملکرد مدیران و ورزشکاران ثبت میشود، نتایج به دست آمده است که مدالآوری هم ملاک اصلی آن به حساب میآید.
معتقدم مدالآوری منهای مسایل اخلاقی ارزش چندانی ندارد. روسها در یک زمان و در رشتههای مختلف بسیار موفق بودند اما بعدها ثابت شد که با دوپینگ مدالآور بودهاند. این در حالی است که ورزش ما از این حیث پاک است. اینکه 2 ورزشکار همزمان مدال بگیرند؛ یکی با دوپینگ و یکی بدون آن، ارزش کدامیک بیشتر است؟ وجه تمایز ورزش در کشور ایران اسلامی این است که برپایهی اخلاق، معرفت، غیرت، غرور و هویت بنا گذاشته شده است.
فکر نمیکنید رسیدن به این سطح از ایدهآل اخلاقی ورزشی، مستلزم زمان زیادی باشد و ممکن است ما به واسطهی آن، نتایج و مدالهای زیادی را از دست بدهیم؟
حوزهی بحث ما مبتنی بر گفتمان حاکم بر ورزش ایران یعنی اخلاقمحوری است و قطعاً این آرمان در یک بستر زمانی حاصل میشود. مفهوم برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی را با شاخص زمان یک دهه باید تعریف کرد. یعنی یک دهه نیاز است تا تحول فرهنگی و اخلاقی در ورزش ایجاد شود. این مفهوم باید مدام در ورزش تولید و بازتولید شود. نیاز اخلاقی یک امر دایمی است مانند نیاز به اکسیژن برای بقا. ورزش به هر میزان که به مدال نیازمند باشد، بیش از آن به اخلاق نیاز دارد. ورزش غیر اخلاقی نمیتواند جامعه را به سوی توسعه رهنمون کند. استراتژی ما مبتنی بر داشتن جامعهی قهرمانی بر پایههای اخلاقی است. به یاد داشته باشید در گذشتههای دور زمانی که مردم برای زیارت مکه میرفتند، از آنها میپرسیدند که در این فاصلهی زمانی زیاد، خانوادهتان را به چه کسانی میسپارید؟ آنها در جواب میگفتند به پهلوانان شهر. در واقع این افراد علاوه بر عامل غرور، عامل امنیت هم بودند. همین الآن بیش از همه از تختی صحبت میشود. در واقع عناصر معرفتی و اخلاقی تختی باعث ماندگاری او شد نه صرفاً مدالآوریاش. بنابراین، نیاز به پالایش ورزش از پیرایههای غیر اخلاقی یک اصل اساسی و بنیادی است.
ورزش ایران با ایدهآلهایی که به لحاظ فرهنگی و اخلاقی در نظر دارید، چقدر فاصله دارد؟
ورزش یک پازل از کل جامعه است و نمیتوان به صورت انتزاعی آن را ارزیابی کرد. نمیتوان تمام آسیبها را متوجه ورزش کرد و ساختارها و حوزههای دیگر را نادیده گرفت. ورزش یکی از کانونهایی است که باید برای بازسازی آن تلاش شود. در این خصوص، بحث استراتژی کلان ورزش اهمیت فراوانی دارد.
2 استراتژی در این راستا قابل تصور است: ۱- توسعهی ورزش قهرمانی با هدف مدالآوری، ۲- توسعهی ورزش قهرمانی با هدف توسعهی اخلاقی به همراه مدالآوری.
بر اساس همین مسایل و دیدگاه، برنامهی استراتژیک کمیتهی ملی المپیک را تدوین کردهاید؟
در این برنامه گامهای اساسی تدوین شده است که نتیجه ۶ ماه بررسی و مطالعهی صاحب نظران این حوزه میباشد. رویکرد ما در این برنامه ۸ ساله است. از مهمترین ویژگیهای این برنامه و گامهای اساسی آن، نگاه اخلاقی و انسانی به ورزش، اجتماعی کردن ورزش، ثبات و آرامش، پرهیز از حاشیه، همآهنگی، همگرایی و انسجام اجزا و ارکان ورزش، دیپلماسی فعال ورزشی، استفاده از ظرفیت ملی برای توسعهی ورزش قهرمانی، تشکیل و توسعهی کمیسیونهای تخصصی، ارتقای جایگاه کمیتهی ملی المپیک، شفافیت در کلیهی فعالیتها و اقدامات و ارکان، بازسازی و نوسازی تجهیزات و امکانات در تمام سطوح، استفاده از ظرفیت نخبگان و بزرگان ورزش، عدالت محوری و نفی نگاه تبعیض آمیز و نفی نگاه جنسیتی در حوزهی زنان میباشد.
اشاره کردید که برنامهی استراتژیک کمیتهی ملی المپیک را با رویکرد ۸ ساله تدوین کردهاید، لحاظ کردن این ۸ سال به این معنا است که برای ۴ سال دوم مدیریت هم در کمیتهی ملی المپیک برنامه دارید؟ و اگر نه، چه تضمینی وجود دارد برای اینکه مدیر بعد از شما راه مدیریت شما را ادامه دهد؟ مگر شما راه مدیریت کیومرث هاشمی را دنبال کردید؟
حداقل دوره برای برنامهی استراتژیک۱۰ ساله است. بعد از آن و در سطوح پایینتر برنامههای کوتاه مدت، میان مدت و عملیاتی را دنبال میکنیم. وقتی از برنامهی استراتژیک صحبت میشود باید چند مفهوم جامع نگر، کل نگر، همه جانبه نگر و آینده نگر را در نظر گرفت. دورههای مدیریت کمیتهی ملی المپیک ۴ ساله است و بر همین اساس کف مدت زمان برنامهی استراتژیک برای این کمیته را ۸ ساله در نظر گرفتهایم. یعنی برنامهها را به صورت ۲ برش ۴ ساله دنبال کنیم اما در مورد اینکه گفتید راه کیومرث هاشمی را ادامه میدهم یا نه، قطعاً بر اساس اصول مدیریت استراتژیک از تجربهی گذشته حداکثر استفاده را خواهیم کرد و هرگز در جهت تخریب گذشته حرکت نخواهم کرد. معتقدم کیومرث هاشمی فردی صادق، امین و با لیاقت است که حداکثر توان خود را برای توسعهی کمیتهی ملی المپیک به کار بست. من از فرصتهایی که وی ایجاد کرده است حداکثر استفاده را خواهیم برد. ضمن اینکه خلق فرصتهای جدید خواهیم داشت. قطعاً در گذشته متوقف نمیشویم و نگاهمان به آینده است، آن هم با رویکرد توسعه محور.
برای ۴ سال دوم مدیریت در کمیتهی ملی المپیک برنامهیی دارید؟
خیر. برنامهریزی به معنی تداوم حیات یک دستگاه است نه تداوم مدیریت. مدیری که برای یک مجموعه برنامهریزی چند ساله دارد به معنای ماندگار بودن وی نیست. این برنامه توسط گروههای بعدی دنبال میشود البته به شرط آنکه آنها وفادار به اجرای برنامه باشند.
یکی از گامهای تعریف شده در برنامهی استراتژیک کمیتهی ملی المپیک، ارتقای جایگاه کمیتهی ملی المپیک است. به نظر شما کمیته در جایگاه واقعی خود قرار ندارد و فاصلهی این جایگاه فعلی تا جایگاهی که باید باشد چهقدر است؟
ورزش ایران طی ۴ دههی گذشته از اختلاف، مناقشه و دوگانگی وزارت ورزش و کمیتهی ملی المپیک رنج برده است و متحمل خسارتهای زیادی شده است. مدیر موفق کسی است که بتواند همهی انرژیها و ظرفیتها را در مسیر توسعه قرار دهد. هنر مدیریت، بسیج منابع، امکانات و ظرفیتها در جهت تحقق اهداف کلان ورزش میباشد. آیا واقعاً وزارت ورزش، کمیتهی ملی المپیک و فدراسیونها هدفی جز تعالی ورزش دارند؟ آیا واقعاً مجموع این ظرفیت، همه با هم در یک مسیر حرکت میکردند؟ قطعاً جواب شما منفی است. متأسفانه این اختلاف و مناقشه طی سالیان گذشته خسارات سنگینی به ورزش ایران تحمیل کرده است که ما به شدت از آن پرهیز خواهیم کرد. یکی از گامهای برنامهی استراتژیک تحقق انسجام و همآهنگی میان 2 نهاد است. علاوه بر آن، همگرایی، همسویی، همدلی و همآهنگی 4 کانون اصلی مدیریت ورزش یعنی وزارت ورزش، کمیتهی ملی المپیک، فدراسیونها و رسانهها برای رسیدن به قلههای توسعه یک ضرورت قطعی است. تجربه ثابت کرده است هرگاه این 4 ظرفیت با اجماع در کنار یکدیگر قرار بگیرند، جهش در ورزش ایران شکل میگیرد. ما باور داریم باید از هرگونه مرزبندی و تعارض به شدت پرهیز کرد و با تعامل و سازگاری به حل مسایل پرداخت. قطعاً تصدیق خواهید کرد در این مدت ۹ ماهه هیچگاه از اختلاف سخن نگفتهایم و بالعکس همگان را به وحدت دعوت کردهایم. زمین ورزش یک ملک مشاع است و هیچ کس مالک انحصاری آن نیست. همه ملزم به سازگاری و همگرایی هستیم. شرط تحقق سازگاری، پذیرش حق دیگران، انعطافپذیری، انتقادپذیری و درک متقابل است.
این به این معنا است که مشکلات را با هم حل خواهید کرد یا از حق خود میگذرید تا تنشی ایجاد نشود؟
مشکلات را با یکدیگر حل میکنیم ضمن اینکه با سلطانیفر توافق کردهایم که در موارد اختلاف، وی حَکَم باشد.
این نگاه چهطور باید به فدراسیونها منتقل شود به گونهیی که در زیرمجموعههای خود هم چنین ایدهیی را ایجاد کنند؟
بخشی از این کار بر عهدهی ما و وزارت ورزش و بخشی هم بر عهدهی شما رسانهها است.
فرض را بر این میگذاریم که شما و مسعود سلطانیفر از مدیریت کمیتهی المپیک و وزارت ورزش کنار میروید، باید چه کار کرد که این موضوع نهادینه شود به گونهیی که مدیران جدید هم همین روش را پیش بگیرند؟
ساختار ورزش ایران ماهیتاً چالش برانگیز و معیوب است. در ساختار ورزش ایران درهم تنیدگی اختیارات و وظایف وجود دارد و مرزهای اختیارات شفاف نیست. تنها گزینهی تداوم انسجام و وحدت، درک روشن از شرایط یعنی داشتن استراتژی است. نقطهی هدف ما توسعهی ورزش است و این نقشهی راه ما برای رسیدن به قلههای توسعه است. مسعود سلطانیفر شخصیتی وحدتگراست و به شدت از مناقشه پرهیز میکند. خوشبختانه این رویکرد میان ما و ایشان مشترک است. باور دارم که هرگونه مناقشه، اختلاف و تخریب خیانت به ورزش است.
دیدگاه شما و وزیر ورزش در این زمینه قابل توجه و ستایش است اما موضوع اینجاست که برخی از فدراسیونها در این زمینه با شما همسو هستند و برخی دیگر به ظاهر بله ولی در واقع نه. این نگرانی وجود دارد که با رفتن شما آشفتگی دوباره به ورزش بازگردد؟
رویکرد وحدت و انسجام میان کمیتهی ملی المپیک، وزارت ورزش، فدراسیونها و رسانهها بسیار ارزشمند و آرمان گرایانه است و امیدواریم که این واقعگرایی ما را به آرمانها هدایت کند. من مسایل وزارت ورزش، فدراسیونها و هیأت های استانی را مسایل کمیتهی ملی المپیک میدانم چرا که ما اعضای یک خانواده هستیم که اسامی متفاوت اما هویت مشترک داریم.
معمولاً ارتباط رسانهها با مدیران بعد از رفتن از عرصهی ورزش، به طور کامل قطع نمیشود. شخصاً در بازههای زمانی مختلف با افرادی مثل علی سعیدلو و محمد علیآبادی ارتباط گرفتم اما امثال این افراد تأکید داشتند که نمیخواهند در مورد ورزش صحبتی داشته باشند. فکر نمیکنید روزی که بخواهید از ورزش بروید، چنین نگاهی را داشته باشید یا به عبارتی فکر نمیکنید یک روز از ورود اینچنینی به ورزش پشیمان شوید؟
امروزه مدیری موفق است که پاسخگو باشد. ما در عصر دسترسی آزاد همگان به اطلاعات هستیم. خصوصاً در بستر مجازی، شفافیت بهگونهیی است که همگان در اتاقهای شیشهیی نشستهاند. بنابراین پاسخگویی، شفافیت و تعامل جزو لاینفک مدیریت ورزش در ایران میباشد.
یعنی روزی نمیرسد که شما از مدیریت در ورزش پشیمان باشید؟
طبیعی است که من با شناخت آمدهام و قطعاً پشیمان نمیشوم.
شما به عنوان یک فرد دیپلماتیک، ریاست کمیتهی ملی المپیک را عهدهدار شدهاید و یکی از بهترین اقداماتی که طی ماههای گذشته انجام دادید، مهیا کردن ملاقات رییس جمهور با توماس باخ بود که قطعاً برخاسته از کار دیپلماسی شما بود. در مجموع تفاوت زبان دیپلماسی ورزشی با سایر دیپلماسیها را در چه میبینید؟
در خصوص دیپلماسی فرهنگی تاکنون صحبتهای زیادی داشتهام و کتابی نیز با همین عنوان منتشر کردهام. یکی از ابعاد دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی ورزشی است. دیپلماسی دربرگیرندهی 2 بُعد رسمی و عمومی است. دیپلماسی رسمی یعنی تلاش برای تغییر نگاه دولتها نسبت به خود، در حالیکه دیپلماسی عمومی به معنی تأثیر در افکار عمومی ملتها است. عمدهترین مسأله در دیپلماسی این است که شما ظرفیتها و آسیبهای خود را در محیط بیرونی تعریف کنید و نسبت به رفع آسیبها و افزایش ظرفیتها برنامهریزی کنید. تعریف ساده دیپلماسی تلاش برای تغییر ذهنیت دیگران با هدف همسو کردن آنان با خود است. ورزش ایران در عرصهی بینالملل نیازمند برنامهها و فعالیتهای جدی برای دستیابی به کرسیهای بینالمللی است. برنامهیی که آغاز کردهایم 2 مرحله دارد؛ ۱- فعالسازی دیپلماسی در سطح آسیا با هدف افزایش کرسیهای منطقهیی ۲- تلاش برای متقاعد کردن کمیتهی بینالمللی المپیک جهت دادن جایگاه مناسب به ورزش ایران در سطح جهانی.
در این مسیر چه اقداماتی انجام شده است؟
چند گام برداشتهایم؛ اولین گام این بود که با شیخ احمد رییس شورای المپیک آسیا در تهران دیدار و گفتوگو داشتیم؛ این دیدار در جریان بازیهای آسیایی تکرار شد. دیگر اینکه دبیرکل کمیتهی ملی المپیک با معاونین شیخ احمد در تهران ملاقات داشت. در سطح جهانی هم در جاکارتا با معاونان توماس باخ ملاقات داشتیم. در سفر اخیر به سوییس هم با شخص توماس باخ و ۱۰ نفر از مدیران کمیتهی بینالمللی المپیک در حوزههای مختلف دیدار کردهایم. 3 هدف را دنبال میکنیم. ۱- حاصل شدن شناخت بیشتر از ساختار، اهداف و برنامههای کمیتهی بینالمللی المپیک ۲- معرفی دقیقتر ظرفیتها و توانمندیهای ورزش ایران و ۳- کاهش تهدیدها نسبت به ورزش.
در بحث دیپلماسی چهقدر از نهادهای دولتی استفاده میکنید؟
به طور کلی هدف ما کمک به ورزش قهرمانی و توسعهی آن است که در این زمینه از وزارت امور خارجه و شخص رییس جمهور کمک میگیریم. به یاد دارید که در جریان بازیهای المپیک زمستانی و بعد از برخورد تحقیرآمیز با ورزشکاران کاروان ایران و عدم اهدای تلفن همراه ظریف به کمک ما آمد، وی تهدید کرد که اگر کرهییها رسماً از ایران عذرخواهی نکنند، گوشی همراه سامسونگ خود را کنار میگذارد؛ حتا وزیر صنعت، معدن و تجارت هم در این زمینه نسبت به واردات این نوع گوشی تلفن همراه موضعگیری کرد. وزیر مخابرات هم به نوبهی خود به کمک کمیتهی ملی المپیک آمد. در رابطه با درخواست توماس باخ نیز ما و وزارت ورزش از رییس جمهور خواستیم به تقاضای باخ پاسخ مثبت دهد و خوشبختانه در نیویورک ملاقاتی بین آنها صورت گرفت. در حالی که به لحاظ زمانی فرصت زیادی نبود؛ این مسیر باید تداوم داشته باشد. بر همین اساس چند ملاقات در جریان بازیهای المپیک جوانان با مدیران ارشد IOC و کمیتهی ملی المپیک کشورهای مهم خواهیم داشت. دیپلماسی ورزشی به صورت بلند مدت نتیجه بخش است.
برای کسب کرسی بینالمللی، کرسی خاصی مد نظرتان است؟
ما در 2 سطح حرکت میکنیم؛ اول، سطح کلان است که هدف، تلاش برای کاهش تهدیدها و افزایش فرصتها، گرفتن منابع و امکانات و همچنین تلاش برای کسب کرسیهای جهانی است. سطح دوم مربوط به فرصتهای داخلی است؛ اینکه چه ظرفیتهایی را میتوانیم در عرصههای آسیایی و جهانی معرفی کنیم. ما در برخی از فدراسیونها میتوانیم کرسیهای بینالمللی بالاتری از کرسیهای فعلی داشته باشیم.
با این دیدگاه چرا اجازه دادید رسول خادم از اتحادیهی جهانی کشتی کنارهگیری کند؟
بدون همآهنگی ما این کار انجام شد و قطعاً ما در کمیتهی ملی المپیک و وزارت ورزش با این تصمیم مخالف بودیم.
الآن تکلیف چیست؟
در دیدار با لالوویچ رییس اتحادیهی جهانی کشتی، این درخواست را مطرح کردم که در رابطه با تصمیم خادم یک بازنگری صورت بگیرد تا خادم بتواند مجدداً کاندیدا شود.
به نظر میرسد با توجه به اینکه خادم خود اقدام به کنارهگیری کرده است، باید رایزنیهایی هم با خود او داشته باشید.
بله. من با رسول خادم به صورت مداوم در ارتباط هستم. شخصاً وی را فرصتی برای کشتی و ورزش ایران میدانم. معتقدم که باید به دغدغههای وی توجه شود، البته خادم هم باید در چارچوب واقعیتهای ورزش ایران حرکت کند. وی میتواند در سطح آسیا و جهان، کاندیدای کرسیهای تأثیرگذاری باشد.
علاوه بر اینها در والیبال، بسکتبال، وزنهبرداری، ووشو، کاراته، جودو و سایر رشتهها، ظرفیتهای بزرگی برای کسب کرسیهای آسیایی وجود دارد؛ این کار نیازمند سرمایهگذاری و برنامهریزی است. ما به این سمت حرکت میکنیم که بستر لازم را از طریق مذاکره با مقامات آسیایی و جهانی در این زمینه ایجاد
کنیم و همزمان فدراسیونها هم باید به این سمت حرکت داشته باشند. با مذاکراتی که داشتیم، این جریان شکل گرفته است؛ به خصوص اینکه رییس جمهور هم وارد این قضیه شده است. البته باید بگویم ظریف هم تأکید کرده است که هرگونه کمکی لازم باشد، دریغ نخواهد کرد.
یکی از صحبتهایی که همیشه در ورزش مطرح بوده و هست، این است که میگویند عامل بسیاری از مشکلات ورزش، خود ورزشیها نیستند. قبول دارید؟
به نظر من نگاه سیاه و سفید، نگاه جالبی نیست. نباید رویکردمان تک ساحتی باشد. اینکه از ظرفیت کشور برای توسعهی ورزش استفاده نکنیم، تحلیل غلطی است. ورزش ایران باید با حفظ استقلال، از ظرفیتهای دولت برای توسعهی خود استفاده کند؛ البته هدف بهرهبرداری سیاسی نیست، بلکه توسعهی ورزش است. 2 رویکرد مهم میتوانیم داشته باشیم: ورزش در خدمت سیاست یا سیاست در خدمت ورزش؟ ما معتقدیم سیاست و سیاستمداران باید در خدمت ورزش باشند.
بیشک ارتباط شما با دولت در افزایش بودجهی کمیتهی ملی المپیک بیتأثیر نبوده است اما این دغدغه وجود دارد که بعد از 4 سال، فردی غیر از صالحی امیری مدیریت کمیتهی المپیک را بر عهده بگیرد که ارتباط خوبی با دولت نداشته باشد؛ در این صورت وضعیت بودجه چه میشود؟
معتقدم کسانی که از ارتباطات خوبی برخوردار نیستند، نباید برای ریاست کمیتهی ملی المپیک کاندیدا شوند. از مجموع کشورهای عضو IOC، رییس کمیتهی ملی المپیک ۱۸۰ کشور جزو مقامات ارشد مدیریتی کشورشان هستند. در 8 کشور رؤسای جمهور عهدهدار این مسوولیت هستند و در برخی هم نخست وزیر کشورها، رییس کمیتهی ملی المپیک کشور خود میباشند. در کل کسانی باید عهدهدار این مسوولیت شوند که قدرت ارتباطات ملی و توانایی مذاکرات بینالمللی را به خوبی داشته باشند. در غیر این صورت نباید این کرسی مهم را اشغال کنند؛ این ظلم به ورزش است. در عین حال معتقدم با فضایی که ایجاد میکنیم، مدیر بعدی میتواند به راحتی از ظرفیتهای ایجاد شده استفاده کند.
همانطور که به آن اشاره کردید، تاکنون بودجهی خوبی توسط کمیتهی ملی المپیک در اختیار فدراسیونها قرار گرفته است در حالیکه برخی از رشتهها در بازیهای آسیایی نتایج خوبی نگرفتهاند. برنامهی کمیته در قبال این دسته از فدراسیونها چیست؟ رؤسای این فدراسیونها کماکان به کار خود ادامه میدهند در حالی که خیلیها منتظرند ببینند چه برخوردی با آنها میشود؟
ما عملکرد فدراسیونها در جاکارتا را در 3 سطح کلی تقسیم میکنیم: عملکرد خوب، متوسط و ضعیف. آنهایی که عملکرد خوب داشتهاند، باید بیشتر مورد حمایت ما قرار بگیرند تا به سطح عالی برسند. آنهایی که متوسط بودهاند، باید با برطرف شدن نقاط ضعف، تقویت شوند تا به سطح خوب برسند.
آنهایی که ضعیف بودند باید به طور دقیق مورد ارزیابی عملکرد قرار بگیرند تا مشخص شود این ضعف ناشی از برنامهریزی است یا به دلیل مدیریت است یا ضعف منابع و یا عوامل دیگر نقش داشته است. متناسب با آسیب شناسی انجام شده، تصمیم مدیریتی اتخاذ میشود. این کار با مشارکت سه جانبهی وزارت، کمیته و فدراسیونها آغاز شده است اما از هر نوع پیشداوری و قضاوت عجولانه باید پرهیز شود. نکتهی مهمتر اینکه رویکرد ما، رویکرد انتقامی، تنبیهی و تخریبی نیست؛ چرا که رویکرد اصلاحی داریم. ما یک نهاد بینالمللی بوده و به دنبال توسعهی ورزش هستیم. نگاه ما و وزارت ورزش، مبتنی بر بازسازی
با رویکرد اصلاحگرانه و نگاه به آینده است. اگر در یک فدراسیون نتیجه ضعیف دیدیم، این سؤال برای ما ایجاد میشود که چه برنامهیی برای رفع نقاط ضعف آن باید طراحی کنیم؟ باید در صورت ضعف، برای تقویت آن، کمک کنیم و از هرگونه اقدام تخریبی پرهیز کنیم.
بازیهای آسیایی تازه تمام شده است و فاصلهی زیادی هم تا المپیک باقی نمانده است. این نوع نگاه مهربانانه در این فاصلهی زمانی نتیجه بخش خواهد بود؟
من بر این باورم که هیچگاه رویکرد تخریبی و تنبیهی باعث رشد نمیشود. نوع رفتار ما با فدراسیونها باید حمایتی باشد. گفتمان حاکم بر کمیتهی ملی المپیک، حمایتی و نگاه به آینده است نه به گذشته. ما میتوانیم جاکارتا را سکویی برای درخشش ورزش در المپیک ۲۰۲۰ قرار دهیم یا آن را بهانهیی برای تخریب قرار دهیم.
به واسطهی اجرای قانون منع بهکارگیری بازنشستگان، رؤسای ۱۳ - ۱۲ فدراسیون باید تغییر کنند؛ این موضوع برای شما با توجه به در پیش بودن المپیک، ایجاد چالش نمیکند؟
وقتی قانونگذار تصمیمی اتخاذ میکند، همه موظف به تبعیت از آن هستیم. این رویکرد با بحث مدیریتی من متفاوت است. من معتقدم بهترین رویکرد، نگاه به آینده است نه توقف در گذشته. اگر ۱۰ ضعف را برای یک فدراسیون در نظر بگیرید، باید بلافاصله یک برنامهی جامع برای کاهش این ضعفها تعریف کنیم. نگاه دیگر هم این است که با توجه به این ضعفها، رویکرد حذفی داشته باشیم. گفتمان حاکم بر کمیته حذفی نیست.
در انتخاب جانشین برای رؤسای بازنشسته فدراسیونها، مشورتی با وزیر ورزش خواهید داشت؟
قطعاً وزیر ورزش هر کمکی بخواهد، دریغ نمیکنم.
شخصاً برای فدراسیونها گزینهیی مد نظر دارید که بخواهید به وزارت ورزش پیشنهاد دهید؟
خیر. تا به امروز در این زمینه هیچ مداخلهیی نکردهام. رویکرد دموکراتیک و آزادانه به نفع ورزش ایران است. باید بپذیریم که رویکرد مداخلهگرانه هرگز به مصلحت فدراسیونها و ورزش کشور نمیباشد.
بحث دخالت دولت در ورزش به واسطهی کنار گذاشتن بازنشستگان و بازتابهایی که در برخی فدراسیونهای جهانی مانند والیبال داشته است برای مجموعهی ورزش ایجاد دغدغه نمیکند؟
ماجرا اینگونه است که تماسی از ایران با فدراسیون جهانی گرفته شده است و در رابطه با تغییر مدیریت فدراسیون ایران، اعلام نگرانی شده است. FIVB موضوع را به کمیتهی بینالمللی المپیک منتقل کرد، این کمیته هم شفاهاً در این مورد از ما سؤال کرد و ما هم توضیح دادیم و برداشتمان این است که از همین توضیحات قانع شده است. در این رابطه چند تلفن رفت و برگشت میان دبیرکل کمیتهی ملی المپیک ایران با مقامات FIVB و IOC انجام شد.
استدلال و توضیح ما این بود که این یک تصمیم دموکراتیک از طرف پارلمان ایران است و وزارت ورزش، کمیتهی ملی المپیک و دولت در اتخاذ آن هیچ نقشی ندارد. ضمن اینکه این تصمیم برای کل مدیران کشور است نه فقط ورزش و دیگر اینکه اعلام کردیم این تصمیم بر اساس یک مطالبهی اجتماعی شکل گرفته است تا جوانان در گردش مدیریتی نقش داشته باشند. کمیتهی بینالمللی المپیک به صورت شفاهی به ما اعلام کرد که تا ۸۰ درسد قانع شده است. هیچ مکاتبهی رسمی هم برای شکایت در این زمینه انجام نشده است که ما هم مذاکراتی داشته باشیم. برداشتمان این است که در همین سطح تماسهای تلفنی، موضوع حل شده است.
از جمله نشستهای همیشگی شما با نوبخت و جهانگیری در رابطه با چه زمینهیی برگزار میشود؟
من تقریباً ماهیانه نشستهایی را با نوبخت و جهانگیری دارم و در این مذاکرات پیگیری مسایل مختلف از جمله کمک به ورزش هستم. از جهانگیری خواهش میکنم در محیطهای ورزشی حاضر شود و ملاقاتهای ورزشی داشته باشد؛ همانطور که اخیراً دیداری با شیخ احمد داشت. از نوبخت هم به نوبهی خود درخواستهایی داشتیم که همیشه با روی خوش استقبال کرده است. در همین دیدار اخیر برای بازسازی و نوسازی تجهیزات آکادمی، از وی قول کمک گرفتیم. البته مشابه این نشستها را با سایر وزرا داشتیم و از کمکهای آنان بهرهمند بودیم. در کل دولت آمادگی هرگونه کمک به ورزش را دارد و این ما هستیم که باید از ظرفیتها استفاده کنیم.
در صحبتها به این اشاره شد که مبنای کارتان این است که برای دو دورهی آتی بازیهای آسیایی روند کار به گونهیی پیش برود که تعداد ورزشکاران زن و مرد در کاروان ایران برابر شود. فکر نمیکنید برای رسیدن به این نتیجه بیشتر از برنامهریزی باید بانوان تواناییهای خود را نشان دهند؟
خواستن توانستن است. من معتقدم بستر توسعهی ورزش بانوان کاملاً مستعد و مساعد است؛ نیاز به کاشت، داشت و برداشت دارد؛ یعنی نیاز به سرمایه گذاری، برنامهریزی و مهمتر از همه، باور به ظرفیت بانوان ورزشکار دارد. بانوان ایران ظرفیت جهش در حوزهی ورزش قهرمانی را به اندازهی مردان داشته و همواره ثابت کردهاند که در هر حوزهیی توانایی کسب کرسی را دارند. در صورتی که فضای لازم برای رشد ورزش زنان ایجاد شود و به آنها اعتماد کنیم، زنان ما به لحاظ انگیزه و توانمندی، هیچ وجه تمایزی با مردان ندارند. تا به امروز سرمایهگذاری ما در حوزهی ورزش برای مردان بیشتر بوده است به همین دلیل مدالآوری در این بخش بیشتر بوده است. اگر یک دهه معادل سرمایهگذاری در ورزش مردان، برای ورزش زنان انجام شود، به نتیجه مشابه خواهیم رسید.
سپاس از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید. صحبت خاصی ندارید؟
از شما که حلقهی ارتباط میان ما و افکار عمومی هستید و در کل مدیران، سردبیران، خبرنگاران و نمایندگان رسانهها که زحمت فراوانی در این راه متقبل میشوند، تشکر میکنم.