چرا حسن روحانی رییس جمهور شد؟
بهادر میرحسینی
خرداد ماه 92 و از پی انتخابات ریاست جمهوری نام حجت الاسلام حسن روحانی یا به گفتۀ برخی دکتر حسن روحانی به عنوان رییس یازدهمین دولت جمهوری اسلامی از صندوق آرا بیرون آمد.
حسن روحانی از ابتدای انقلاب پستهای گوناگون و کلیدی در اختیار داشته و از بین 8 نفر نامزد انتخاباتی با اختلاف رای نسبتاً بالا و با فاصلۀ زیاد از محمدباقر قالیباف پیروز این دور انتخابات شد.
رییس جمهوری که چندی پیش آغاز سومین سال ریاست جمهوری خود را با یک کنفرانس خبری آغاز نمود و حرف و حدیثهای ی پیرامون آن زده شد.
رییس جمهوری که به رییس جمهور اعتدالگرا شهرت پیدا کرده است. اعتدالی که میان دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا ایجاد شده است!
هر چند که شخصیتهای سیاسی دیگری هم هستند و بودند در این نظام که هرگز به صورت مشخص و در هیچ یک از جناحهای سیاسی مذکور قرار نگرفتهاند. اما آنها خود را فراجناحی و فارغ از کشمکشهای اینچنینی فضای کشور میدانند.
اما این یکی چهرهیی است در جریان فضا و کشمکشهای سیاسی موجود کشور و یا دستکم درون حاکمیت.
وی که مدتی از سوی رهبری دبیر شورای امنیت ملی بوده و بنا به شواهد موجود نخستین رییس جمهور ایران است که با رییس جمهور آمریکا تماس برقرار کرده، رهبر حزبی است با نام اعتدال و توسعه که بی شباهت به نام حزبی که رجب طیب اردوغان به نامزدی از آن به نخست وزیری و در حال حاضر ریاست جمهوری ترکیه رسیده است، نیست. و در همین حال نیز حزب دیگری با همین تشابه، با نام حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی که دبیرکلی عبدالحسین روح الامینی آن را بر عهده دارد.
وی که با شعار اعتدال گرایی به صحنۀ انتخابات آمد توانست تا حد زیادی تنش میان اصلاح طلبان و اصولگرایان را آرام کند تا آنجا که تعدادی از اعضای این دو جناح در ردههای مختلف دولت وی مسئولیت و سکانداری برخی سمتها و مدیریتها را به عهده گرفتهاند.
فارغ از تشابه و نام و نزدیکی آن با حزب عدالت و توسعه ترکیه که بیشتر به عنوان یک حزب اخوان المسلمینی و طرفدار روابط حسنه و تعامل سازنده با غرب به ویژه آمریکا است. حال این تعامل و ارتباط تا کجا خواهد بود قطعاً به فضای سیاسی جامعه و حاکمیت این دو کشور بستگی دارد.
علاوه بر تعادلی که حزب اعتدال و توسعه یا بهتر بگویم حسن روحانی میان دو جناح اصلی و قدرت درون حاکمیت و فعال ایران ایجاد کرده است وی نه بر مدار روابط گستردۀ ایران با غرب و آمریکا در زمان پهلوی و پیش از انقلاب است و نه بر مدار قطع ارتباط کامل انقلابیون و فعالین سیاسی پس از انقلاب و زمان جمهوری اسلامی.
نه زیاد بر اقتصاد بازار آزاد تکیه دارد با وجود تمام شعارها و فعالیتهای مدیران زمان وی برای واگذاری امور به بخش خصوصی، و نه بر اقتصاد به شدت دولتی غالب پس از انقلاب. اما آنچه که یا بهتر بگویم دلایلی که باعث شد تا وی بر صندلی ساختمان پاستور بنشیند چند چیز بود.
نخست آنکه وی برای مهار تورم و کنترل بحران اقتصادی حاکم بر ایران آمده بود و اما این امر شامل بهبود و سالم سازی اقتصاد ایران نمیشود .زیرا این امر نیازمند دگرگونیها و اصلاحات بسیار گسترده است که علاوه بر موانع قانونی و غیر قانونی و بروکراتیک موجود در ایران نیازمند برنامه ریزی مدون، طولانی مدت و حساب شده است که گویا وی و دولتش در نیمۀ نخست دولت او فرصت آنرا نداشتهاند و تنها با اجرای چند اصل مقدماتی و البته لازم و علمی توانست اوج گیری قیمتها و تورم کهگاه 50 درسدی زمان دولتهای نهم و دهم را کنترل کند.
تا آنجا که معاون وی حسن نوبخت نیز از پایان کاهش تورم و حتا احتمال افزایش 1 یا 2 درسدی آن از ماههای تابستان خبر میدهد.
دومین دلیل پایان دادن و یا سامان دادن به مناقشۀ هستهیی ایران با جهان به ویژه غرب است.
سومین دلیل که به گفتۀ برخی براساس خواست جهانی و بنا به گفتۀ برخی از فعالین داخل کشور به دلیل پیگیریهای دولت وی و قوۀ قضاییه صورت گرفته کنترل، افشا و باز پس گیری اختالاسها و فسادهای گسترده و رانت و رانت خواریهای اقسار گسیختهیی است که نفس اقتصاد ایران را گرفته.
جدای از این سه مقوله که مقولههای مهم و تاثیرگذاری در فضای موجود و تمامی جوانب حاکم در کشور میباشد وی و دولت مطبوع او غیر از امور جاری مملکت کار خاص دیگری را صورت ندادهاند.
هر چند که دولت یازدهم در ابتدای کار گزارش سد روزه منتشر کرده است.
انگار اتفاق خاص دیگری به طور مثال برای افزایش کیفیت آموزش بهداشت رخ نداده است.
هر چند که ما ایرانیها ملت خیجان زدهیی هستیم و از وی انتظار تغییر و تحول در حد معجزه را داشتیم. تا آنجا که عدهیی در هفتهها و ماههای نخست بنفش پوش شده بودند. و انتظارهای گسترده از وی آن هم در این مدت و با وجود فشارهای گوناگون داخلی و خارجی کار نادرستی است و مصداق بارز مثل قدیمی فارسی که میگوید: یک ده آباد بهتر از سد شهر خراب، به سرانجام رساندن همین سه مقولۀ ذکر شده نیز بخش قابل توجهی از مشکلات جاری کشور را حل میکند و فضای نا امن بهویژه در زمینۀ اقتصادی و فرهنگی را برطرف تا اندازهیی بر طرف میکند و یا دستکم بهبود میبخشد. اما اگر نگاهی به کارنامۀ دولت وی در زمینههای مختلف بیندازیم میتوان چرخیدن در بر همان مدار سابق را نیز مشاهده کرد.
هر چند که به احتمال زیاد دولت دوازدهم نیز در اختیار وی و همراهان او خواهد بود. زیرا مردم معمولاً فرصتی دوباره به بازیگران عرصه میدهند، اما وی نتوانسته بخش قابل توجهی از خواستههای معقول و بهجای رای دهندگان خود را برآورده کند.
با وجود کاهش سرعت تورم، افزایش و مثبت شدن نرخ رشد اقتصادی، باز شدن نسبی فضای فرهنگی و ... وزیدن اندک نسیمی بر فضای نشر و رسانه، اما همچنان دلار در بازار آزاد حول و حوش 3300 تومان، سکه حدود 900 هزار تومان، ورود اجناس و کالاهای چینی حتا پرچم، لغو کنسرتها و ... جنجالهای پیرامون آن و ... با قدرت ادامه دارد.
دولتی که با شعار تدبیر و امید بر سر کار آمده. هر چند که تدابیر زیادی داشته و همانطور که در بالا اشاره شده امیدهای زیادی را هم برانگیخته، ولی کلیدش همچنان در میان دندهها و چرخ دندههای قفلهای آن گیر کرده و درست نمیچرخد.