60 سال کارزار اجتماعی و سیاسی استان کرمان با محمد صنعتی


ظاهر شدن نام«صنعتي» روي صفحه‌ی تلفن هم‌راهم، بند دلم را مي‌لرزاند، استاد تصميم گرفته سكوت يك ماهه را بشكند، اگر او را استاد خطاب مي‌كنم جا دارد زيرا بنا به فرموده‌ی آن مرد بزرگ تاريخ، هر كس حرفي را به من بياموزد مرا بنده‌ی خود كرده است و من در همين مدت دو ماه از او چيزها آموختم.


اگر حمل بر چاپلوسي نشود، بد جوري اين دل كوچك ما را وابسته به خودش كرده. هر چند ايشان در سكوت خودشان محق بودند، در ويرايش مطالبشان اشتباهي صورت گرفته بود كه مهم‌ترين بخش مصاحبه‌ی ايشان را كم رنگ مي‌نمود كه البته به جاي خود در دو شماره اصلاحيه زده شد و پوزش خواسته شد -كتبي و شفاهي- كه اميدوارم پذيرفته باشند.

 به هر حال قرار گذاشته مي‌شود و من فرداي آن روز سر از پا نشناخته در خدمتشان هستم، من مايلم دوران زندگي بعد ار كودتاي 28 امرداد 32 استاد را به روشنايي بكشم. با طرح اين هدف از ايشان سوال مي‌كنم:
در مصاحبه‌هاي قبلي به آن‌جا رسيديم كه شما پس از هفت، هشت روز زندگي مخفي، با اعلاميه‌ی شماره‌ی 17 حكومت نظامي كرمان، در جلسه‌ی مسجد جامع خود را معرفي كرده، سوگند خورده و تعهد داديد و برگشتيد سركارتان در كارخانه‌ی خورشيد، اگر ممكن است بفرماييد كارخانه‌ی خورشيد را تا كي ادامه داديد؟
تا سال 1347 يعني پنج سال بعد از كودتا من به عنوان كارگر فني فلز كار در كارخانه‌ی خورشيد به كار ادامه دادم، اما كارخانه ديگر حال و هواي سابق را نداشت از آن‌جا كه محيط، محيط كارگري بود و قبل از كودتا، مركز و محور فعاليت حزب توده شده بود، پس از كودتا هم كه حزب توده غير قانوني اعلام شده بود و تبليغات شديدي عليه آن صورت مي‌گرفت، هم حكومتيان و هم مردم شهر، نگاه مثبتي به كارگران زحمت‌كش كارخانه نداشته و غير منصفانه همه‌گي را «يك مشت توده‌یي وطن فروش» مي‌خواندند .بنابراين من ترجيح دادم كه از كارخانه بيرون بيايم و چون در كار فلز كاري مهارت لازم را آموخته بودم، اولين كارگاه فلز كاري كرمان را براي خود راه انداختم و تقريبن تا سال 1341 و استان‌دار شدن دكتر سعيدي فيروز آبادي هم كاري به سياست نداشتم.
پس چه شد كه دوباره به كارهاي سياسي وارد شديد؟
در واقع من نبودم كه به كار سياسي كشيده شدم بلكه مسئولين استان بودند كه به سراغ من آمدند. از لحاظ ساختار كلي شخصيتي نيز من آدم مثبت انديشي هستم و هميشه معتقد بوده و هستم كه در موقعيت‌هاي مختلف اگر خدمتي از دست كسي بر مي‌آيد، نبايد آن را از مردم دريغ كند. من لااقل 4 دوره دگرگوني را در طول عمر 80 ساله‌ام درك كرده‌ام، سال‌هاي بعد از جنگ جهاني دوم، دوره‌ی ملي شدن صنعت نفت، دوران بعد از كودتا 28 امرداد 32 و طي دوران انقلاب اسلامي. در هيچ يك از اين دوره‌ها خود را از خدمت به مردم بيرون نكشيده‌ام. از لحاظ ورود دوباره‌ی من به كارهاي عمراني و سياسي استان، شايد كارگاه فلز كاريم بي اثر نبود، بالاخره دوره‌ی سرازير شدن پول فروش نفت در كارهاي عمراني و رشد سريع جمعيتي شهرها بود و اين رشد امكاناتي را مي‌طلبيد و من هم به نوبه و وسع خودم برخي از نيازهاي شهر و مسئولين و ادارات آن را در كارگاه فلز كازي خودم توليد مي‌كردم. مثلن در سال 1339 تعداد اتومبيل‌ها در شهر زياد شده بود و نياز به نصب چراغ راهنمايي در سر چهار راه‌هاي پر ترافيك كاملن احساس مي‌شد. بنده اولين چراغ راهنمايي را در كارگاه خودم توليد كردم كه سر چهارراه كاظمي نصب شد و روزنامه‌ها نوشتند: «اولين چراغ راهنمايي ساخت كارگاه فلز كاري صنعتي در چهارراه كاظمي» و در ادامه توضيح دادند: «اين چراغ كه از لحاظ دقت كار با بهترين چراغ‌هاي راهنمايي ساخت خارج از كشور قابل رقابت است. اين نويد را مي‌دهد كه با وجود شخص مبتكري مانند صنعتي، ديگر نيازي به خريد چراغ‌هاي راهنمايي خارجي نداشته باشيم!» از طرف ديگر اگر حمل بر خود ستايي نشود بنده آدمي بودم اهل مطالعه و در اين مطالعات متوجه اين نكته شده بودم كه وجود نهادهاي مدني و حضور در كارهاي تشكيلاتي است كه اسباب ترقي و آباداني بسياري از شهرهاي عالم را فراهم كرده است. به دنبال همين ايده بود كه در سال 1339 با گروهي از هم محله‌یي‌ها و در جهت عمران و آباداني محله‌ی خودمان نهادي را سازماندهي كرديم با عنوان «انجمن محلي ابوحامد». در آن سال عبد الوهاب اقبال استان‌دار كرمان بود و خانه‌ی ما همين جايي بود كه الآن هستيم در انتهاي خيابان مرحوم عباس صباحي، البته حضور من در اين خانه مربوط به ديروز و امروز نيست، 67 سال است كه بنده با اين خانه مأنوسم. اين‌جايي كه الآن خيابان ابوحامد است خندق شمالي شهر بود و از اين جا به بعد بيابان. انجمن محلي ابوحامد تقاضاي تسطيح خندق و احداث خيابان را داشت، كه اين كار انجام شد، اما مشكل اين‌جا بود كه  با عبور هر وسيله‌ی نقليه گرد و خاكي نرم و مرده برسر و روي ساكنين مي‌ريخت. يك‌بار ديگر انجمن كارآيي خود را نشان داد. از اقبال (استان‌دار) وقت گرفته و نزدش رفتيم و تقاضاي شن‌ريزي خيابان را كه به مناسبت عبور از ابوحامد، به همين نام شناخته مي‌شد را نموديم. استان‌دار فردي به نام خانواده‌گي آقاي «ممنون» را مامور كرد كه از محل بازديد كرده، ببيند ما كجا را مي‌خواهيم شن ريزي كنيم؟ فردا صبح سر ساعت شش آقاي ممنون آمد سر قرار، درست در همين محل تلاقي عباس صباحي فعلي با خيابان ابوحامد. چشمش كه به فضاي خالي حاشيه‌ی شهر افتاد، جمله‌یي گفت كه با گذشت بيش از 50 سال از آن روزگار هنوز در خاطرم مانده است. وي گفت: «شما در بيابان، خيابان مي‌خواهيد؟» و راست مي‌گفت، زيرا در شمال اين قسمت مقداري زمين زراعي بود و بقيه بيابان! از سمت غرب هم از امتداد فلكه باغ ملي و جلوي كارخانه‌ی خورشيد 
(كتاب‌خانه‌ی ملي) به بعد بيابان محض بود.
جناب‌عالي از اولين دوره‌ی تصويب و اجراي قانون تشكيل انجمن‌هاي شهرستان و استان، در انجمن شهرستان كرمان عضويت داشتيد. در مورد چگونه‌گي شكل گيري اين انجمن‌ها مختصري توضيح دهيد؟
انجمن شهرستان و استان در واقع همان قانون انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي است كه اصول اوليه‌ی آن به هم‌راه قانون بلديه (شهرداري‌ها) در دوران 20 ماهه‌ی مجلس اول مشروطه به تصويب رسيده، اما تا مدت 64 سال يعني تا سال 1349 اجرايي نشده بود. 
اين جالب نيست كه اولين مجلس مشروطه در عمر كوتاه خود، روي همه‌ی اين مسایل كار كرده بود؟!
راستش هر وقت مذاكرات مجلس اول را مطالعه مي‌كنم، نمي‌توانم از تحسين و تعجب خوداري كنم يك عده مردم ساده دل كه سطح سواد برخي از آن‌ها از نوشتن نام خودشان هم تجاوز نمي‌كرد و بيشتر نماينده‌ی طبقات و مشاغل جامعه‌ی خود بودند تا نماينده‌گي عامه‌ی مردم، در كمال صداقت و ساده‌گي دور هم جمع شوند، هر روز تجربه‌ی جديدي بياموزند و آن را در مسير قانون‌مند كردن مملكتي كه 2500 سال در آن «قبله‌ی عالم‌ها» و «ظل‌الله‌ها» حرف اول و آخر را مي‌زدند، به كار گيرند، قانون اساسي بنويسند، اقتصاد و ماليه را منظم كنند، براي اداره‌ی ايالات و ولايات  قانون تعيين كنند،‌ آدم نمي‌تواند آن‌ها را تحسين نكند. شايد اين مصوبات براي جوان امروزي كه به راحتي به دورترين آداب و رسوم و قوانين كشورها آشنايي دارد. چندان اعجاب آور نباشد. ليكن اگر به ليست نماينده‌گان دوره‌ی اول مشروطه نگاهي بيندازيد و عناوين شغلي آنان از نظر بگذرانيد و آن‌ها را با ميزان احترامي كه به يك‌ديگر و به موكلين خود مي‌گذارند و هر دو را با لوايح و قوانيني كه  تصويب كرده‌اند مقايسه نماييد، خود به خود احترام انسان را بر مي‌انگيزد. براي مثال برخي از نماينده‌گان تهران را ملاحظه كنيد: حاج شيخ علي شال فروش، مشهدي باقر بقال، استاد حسن معمار باشي، حاج عباس‌قلي نانوا، شيخ حسن تهراني سقط فروش، حاج محمد ساعت فروش و حاج علي اكبر پلويي، استاد كربلايي غلام‌رضا يخ‌دان ساز و ... حال اين عده دور هم جمع شده‌اند و با شور و نشاط و صداقتي كم نظير «مشق دموكراسي» مي‌كنند و به قول امروزي‌ها چنان با كلاس رفتار مي‌كنند كه در تمام عمر 20 ماهه‌ی خود هرگز پا را از دايره‌ی بحث‌ و گفت‌وگوي دوستانه فراتر نمي‌گذازند و تنها موردي كه در آن چند حرف ركيك در جلسه‌ی 27 رمضان مبادله مي‌شود و حاج علي آقا شال فروش به شيخ حسين سقط فروش اهانتي مي‌نمايد، مرحوم طباطبايي به شدت بر مي‌آشوبد كه: «اين‌جا مجلس است و جاي دشنام و تحكم نيست» و براي آن كه اين «كلاس» آسيب بيشتري نبيند و بد سگالي راه و رسم آينده‌گان نشود، به اتفاق تصميم مي‌گيرند كه از چاپ اين قسمت --- در جرايد خودداري شود و تا روزي كه مجلس آنان با استبداد بي رحم محمد علي شاهي به توپ بسته مي‌شود، هرگز تكرار نمي‌شود. به طوري كه «والتر اسمارت» انگليسي نايب كنسول سفارت وقت بريتانيا در مورد آن مي‌نويسد: «هر كسي از اول تاسيس اين مجلس مذاكرات نماينده‌گان را تعقيب كرده باشد از ميزان پيشرفت آن دچار حيرت مي‌شود». نماينده‌گان هر روز تجربه‌ی جديدي مي‌آموزند؛ مجلس ايران از نظر موقعيت پارلماني از بيشتر پارلمان‌هاي اروپا برتر است و با مادر پارلمان‌هاي جهان قابل مقايسه مي‌باشد»
ولي گفته مي‌شود كه قانون اساسي را از روي قوانين اروپايي كپي برداري كرده‌اند؟ 
توجه داشته باشيد كه بايد هر پديده‌یي را در جايگاه و شرايط «تاريخي و جغرافيايي» خودش بررسي و قضاوت نمود، قبلن عرض كردم، مردمي كه اكثريت آن‌ها سوادشان بيشتر از خواندن و نوشتن نبود و هيچ‌گونه پيشينه‌ی قانوني هم از خودشان نداشتند و تهديداتي كه از طرف شخص شاه هر روز جدي‌تر مي‌شد. اجازه‌ی اطاله‌ی وقت و زمان را به آن‌ها نمي‌داد.
از تاريخ‌چه‌ی انجمن‌ها مي‌گفتيد كه تا سال 1349 اجرا نشد؟
البته انجمن‌هاي نيم بندي در بعضي ولايات تشكيل شد كه متاسفانه با روي كار آمدن استبداد صغير فرصت ايفاي نقشي را پيدا نكردند، غير از انجمن تبريز كه هر چند با فرود آمدن ضربات اوليه‌ی استبداد از هم پاشيد، اما وقتي پايمردي ستارخان و مجاهدان را مشاهده كردند، فعاليت را از سر گرفته و قدم‌هاي موثري در شكست استبداد صغير و پيروزي مجاهدين تبريز برداشتند. انجمن رشت و اصفهان هم بعد از تبريز در موفقيت مجاهدين بي تاثير نبود. اما پس از فتح تهران و تشكيل مجدد مجلس، ديگر انتخابات انجمن‌ها ديگر تكرار نشد. 
وجود انجمن‌ها چه ضرورتي در اداره‌ی امور شهرها داراست؟
استفاده از نيروي فرد فرد ملت در سازنده‌گي و رفع مشكلات و تامين احتياجات محلي. در واقع مردم از طريق انتخاب اعضاي انجمن‌هاي شهري در كليه‌ی امور شهر خود دخالت مي‌كردند و اين اساس و روح دموكراسي است در كشورهايي كه امروزه پرچم‌دار دموكراسي در جهان هستند قبل از آن‌كه پارلماني داشته باشند اين انجمن‌هاي محلي بودند كه حكام را وادار به شنيدن تصميم گيري‌هاي خود نموده و مانع فرمان‌هاي مستبدانه و فردي آن‌ها مي‌شدند كه به تدريج زمينه‌ی ظهور و بروز انقلاباتي مانند انقلاب كبير فرانسه، ايجاد پارلمان و حكومت قانون را به وجود آوردند. اما در انقلاب مشروطه‌ی ايران، عكس اين روند طي شد بدين معني كه اول مجلس ملي تشكيل شد سپس مجلس ملي شرايط و وظايف انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي را مشخص كرد.
اعضاي انجمن شهرستان چند نفر بودند و چگونه انتخاب مي‌شدند؟
تعداد انجمن شهرستان‌ها 22 نفر بود و با راي مستقيم مردم انتخاب مي‌شدند اما ترتيب انتخاب بدين گونه بود كه فرمان‌داري يك گروه 6 نفره از اشخاص سرشناس شهر را انتخاب مي‌كرد و اين شش نفر پس از برگزيدن يك ریيس و يك منشي از بين خودشان انتخابات را برگزار مي‌كردند.
شرايط انتخاب شونده‌گان چگونه بود؟
شرايط انتخاب كننده‌گان تقريبن يكسان بود و تنها تفاوتشان در ميزان سن و سواد بود بدين معنا كه انتخاب كننده‌گان مي‌بايست حداقل 21 سال داشته باشد و انتخاب شونده‌گان 30 سال، در ضمن انتخاب شونده‌گان مي‌بايست سواد خواندن و نوشتن كامل فارسي را داشته باشند. داشتن تابعيت ايران و سكونت در شهر مورد نظر براي هر دو گروه مشترك بود. بقيه‌ي شرايط شامل يك سري نبايدهايي مي‌شد مثل عدم ارتكاب جنحه و جنايت، نداشتن اشتهار به فساد، ورشكسته‌گان به تقصير، اشخاص خارج از رشد، گروهي نيز به طور مشروط ممنوع بودند مانند استان‌داران، فرمان‌داران و معاونين آن‌ها به علاوه‌ی مامورين نظامي و انتظامي داخل در نظام.
حوزه‌ی نفوذ و دخالت انجمن شهرستان تا كجا بود؟
انجمن شهرستان مسئول بررسي، مطالعه‌ی كليه‌ی نيازهاي عمراني و خدماتي شهر اصلي، شهر و شهرك‌هاي تابعه، بخش‌ها و روستاهاي حوزه‌ی شهر اصلي بود كه روي هم شهرستان گفته مي‌شد و در مورد كرمان شامل خود شهر كرمان، زرند، راور، كوهبنان، شهداد، گلباف، ماهان و جوپار بود كه شهرستان كرمان را تشكيل مي‌دادند و از 22 نفري كه انتخاب مي‌شدند 9 نفر از خود شهر كرمان و 11 نفر بقيه نماينده‌ی شهرها و روستاهاي ذكر شده بودند.
وظايف اعضا انجمن شهرستان چه بود؟
شما در دولت نهم و دهم درباره‌ی سفرهاي استاني احمدي نژاد - ريیس جمهور- زياد خوانده و شنيده‌ايد كه مثلن براي ساختن مركز بهداشت روستاي فلان اين قدر بودجه تعيين كرد و يا براي ايجاد پارك فلان شهر اين مبلغ اختصاص داد. در آن دوران همه‌ی اين وظايف بر عهده‌ی انجمن شهرستان بود و در مورد انجمن شهرستان كرمان، ما مرتبن به حوزه‌هاي مختلف نماينده‌گي خود سفر مي‌كرديم و با خود اهالي شهر يا روستا با معتمدين آن‌ها يا با روحانيونشان مي‌نشستيم، به درد دل‌هايشان گوش مي‌داديم، نيازهايشان را يادداشت و روي آن‌ها مطالعه كرده و آن‌چه را كه نياز واقعي شان بود تصويب كرده و به ادارات مربوط ابلاغ مي‌كرديم كه لازم الاجرا بود.
بودجه‌ی آن چگونه تامين مي‌شد؟
بودجه‌ها دو نوع بودند، بخشي بودجه‌هاي ملي بودند كه در تهران تصويب مي‌شدند و مخصوص پروژه‌هاي بزرگ بودند مثل ساختمان بيمارستان‌هاي بزرگ استاديوم‌ها، جاده‌هاي بين شهري، بين استاني و غيره. اما برخي بودجه‌ها منطقه‌یي بود كه توسط اعضاي انجمن شهرستان، نيازهاي شهر، حومه، شهرهاي تابع و روستاها مطالعه و بررسي شده به ادارات ذي‌ربط ابلاغ و بودجه لازم در اختيار آنان گذاشته مي‌شد و اين ادارات ملزم به جذب بودجه و انجام مصوبات بودند. 
چنان‌كه مستحضريد پس از انقلاب اسلامي شوراهاي شهر و روستا جاي انجمن‌ها را گرفتند اين شوراها به چه بخشي از انجمن‌هاي سابق شباهت دارند؟
شوراهاي امروزي از لحاظ وظيفه و عمل‌كرد شباهتي به انجمن‌هاي شهرستاني ندارند بلكه آن‌ها را مي‌توان ادامه‌ی انجمن‌های شهر و انجمن‌هاي ده سابق دانست حتا از لحاظ اعضا نيز تقريبن تعدادشان به همان اندازه‌ی اعضای انجمن شهر سابق است.
شما به عنوان كسي كه سال‌ها در انجمن شهرستان كرمان استخوان خرد كرده‌ايد و از سوي ديگر فرزنداتان مهندس كامران در شوراي اسلامي شهر كرمان خدمت مي‌كند نگاه‌تان به شوراي اسلامي شهر كرمان چگونه است؟
خوش بينم من هميشه فكر مي‌كنم جمعي را تاييد كرده‌ام و به آن معتقدم، بالاخره مصوبات شوراها حاصل فكر جمعي است عده‌یي روي آن نظر داده‌اند نقاط قوت و ضفعش سنجيده شده و خروجي آن هر چه كه باشد بهتر از تصميمات فردي است. شايد در ابتداي تشكيل شوراها نگاهم به خوش بيني حالا نبود، شوراها تازه شكل گرفته بودند شهرداري‌ها هم دخالت آن‌ها را در امور شهري بر نمي‌تافتند البته منظورم شورای شهر كرمان نيست اساس شوراهاي اسلامي مد نظر است، به ياد بياوريم درگيري‌هايي كه شوراي اسلامي شهر تهران با شهردار داشتند، همين‌طور ديگر كلان شهرها اما تدريجن هر كدام جايگاه خود را درك كرده و راه تعامل و هم‌كاري را برگزيدند تا جايي كه اين تعامل در مورد شهر كرمان كه مورد نظر ماست به نتايج عالي رسيده و ثمرات ارزنده‌یي به بار آورده.
اين تعامل و هم‌آهنگي چه نتايجي داشته؟
هم‌آهنگي شوراي اسلامي شهر كرمان با شهردار فعال و واقعن بي مانند كرمان تفاهمي كه تمام اعضاي شورا با هم دارند و دل‌سوزانه و بي وقفه جز در راه عمران و آبادي و زيبا سازي كلان شهر كرمان به فكر و انديشه‌ی ديگري نيستند و يگانه‌گي و هم‌راهي كه با مهندس سيف الاهي شهردار خسته‌گي ناپذير دارند و صداقت و يك‌رنگي كه شهردار كرمان با مردم دارد باعث جلب اعتماد عمومي شده كه بودجه‌ی شهرداري كه در شروع فعاليت شوراي جديد شهر و شروع فعاليت مهندس سيف الاهي در پست شهردار مبلغ چهل و هشت ميليارد تومان بود با رفتار صادقانه و تلاش در رفع مشكلات مردم كه از برنامه‌ی اساسي شهردار و هم‌كارانش در شهرداري بود موجب اعتمادي گرديد كه امروز مردم به خدمت‌گزاران خود در شوراي اسلامي شهر و شهردار دارند و موجب افزايش اعتبارات شهرداري از مبلغ چهل و هشت ميليارد تومان در بدو شروع دوره‌ی فعاليت يعني شش سال قبل، به اعتباري در حد يك سد و پنجاه ميليارد تومان در سال جاري رسيده است.
در مورد پروژه‌ی انجام شده يا در دست اقدام شهرداري و مشاركت بخش خصوصي در انجام اين پروژه‌ها ممكن است توضيح بيشتري بدهيد؟
علاوه بر افزايش اعتبارات ساليانه فقط در دو ساله‌ی اخير شهردار كرمان موفق شده با جلب نظر سرمايه‌گذاران كرماني و غير محلي در حدود مبلغ هشت‌سد ميليارد تومان براي اجراي پروژه‌هاي بسيار ضروري و چشم‌گير در زمينه‌ی عمران شهري، رفاهي و تفريحي از قبيل اجراي دو طرح تله كابين شهري با مشاركت بخش خصوصي و اعتباري معادل بيست ميليارد تومان كه عبارت از يك خط تله كابين از قلعه دختر تا كوه صاحب الزمان به طول هزار و پان‌سد و بيست متر يك خط تله كابين از كوه صاحب الزمان تا گنبد جبليه به طول هشت‌سد متر در دست اقدام و اجرا داشته باشد و ديگر پروژه‌یي كه براي شهر كرمان بسيار ضروري به نظر مي‌رسيد يعني ايجاد پايانه‌ی مسافربري آدينه با جذب بيست ميليارد تومان سرمايه‌ی بخش خصوصي كه در حال حاضر پايان يافته تلقي مي‌شود و در منظر ديد عموم قرار دارد، به علاوه اقدام به احداث نزديك به پنج هزار و پان‌سد پاركينگ عمومي در 25 نقطه‌ی حواشی پارك‌ها، میادین و خيابان‌های شهر و طرح‌هاي اجرا شده‌ی رفاهي و تفريحي در مجموعه‌ي تفريحي پرديسان قائم مي‌باشد، ايجاد ده پل پياده رو در خيابان‌هاي مختلف شهر از شرق و غرب و شمال و جنوب در مناطق حادثه خيز عمومي و بدون مد نظر داشتن محله‌ی خاصي جهت استفاده‌ی عابرين پياده و ايجاد مجموعه‌هاي تجاري در بافت شهر از طرح‌هاي در دست اقدام و اجراي شهرداري كرمان مي‌باشد، در كنار طرح‌هاي عنوان شده طرح‌هايي در دست اجراست كه سال‌هاي سال آرزوي مردم كرمان بود كه از تصادف منجر به مرگ و كاهش سرعت رفت و آمد وسايل نقليه‌ی شهر و سرگرداني عمومي بود كه خوشبختانه در حال حاظر بيش از هفت پل عظيم غير هم سطح در تقاطع‌هاي ضروري شهر در دست اجراست كه به گفته‌ی متخصصين وارد به امور شايد بيش از يك‌سد ميليارد تومان اعتبار لازم دارد كه با سرعتي كه در كارهاي ساخت پل‌ها ديده ديده مي‌شود اميد است با پي‌گيري‌هاي دايم مقامات شهري به خصوص نظارت روزانه‌ی شخص مهندس سيف الاهي تا آخر امسال به پايان برسد كه اگر شوراي اسلامي شهر و شهردار هيچ كار عمراني ديگري در دوره‌ی فعاليت خود انجام نمي‌دادند همين احداث پل‌هاي غير هم سطح را انجام مي‌دادند بي‌نهايت موجب سپاس و تشكر عموم مي‌شد البته اقدام به اجرا و يا شروع عمليات تكميلي و زيباسازي و احداث پارك‌هاي بزرگ و كوچك تفريحي ضروري در گوشه و كنار شهر آن‌قدر زياد است كه امكان نام آوري آن‌ها بسيار مشكل است به اختصار:‌ 
1- طرح زيبا سازي فضاي سبز اطراف قلاع (اردشير و دختر) كه شايسته‌ی ياد آوري‌ست.
2- چند ده پارك تفريحي و فضاي سبز در گوشه و كنار و مركز شهر از آن جمله زيبا سازي و تجهيزات پارك مادر، احداث پارك بزرگ شورا، باغ مصفاي جهان، احداث فضاهاي سبز حتا در زمين‌هاي چند سد متري.
3- زيباسازي و تجهيز وسايل رفاهي در جنگل قايم كه هر كدام از اين پارك‌ها روزانه محل تفريح و موجب آرامش چندين هزار نفر مي‌باشد.
4- احداث خيابان‌ها و معابر جديد به منظور تسهيل در رفت و آمد عمومي از جمله بلوار شاهد، كه باعث خلوت شدن چند خيابان داخلي از رفت و آمد اتومبيل‌هاي باري و سواري شده است.
البته حمايت‌هاي بي دريغ، صميمانه و دل‌سوزانه و راه‌نماي‌هاي هميشه‌گي آقاي مهندس نجار استان‌دار در طي دو سال گذشته در زمينه‌ی پيشرفت و سرعت بخشيدن به اجراي طرح‌هاي عمراني بي نهايت موثر بوده خصوصن تامين اعتبارات قابل توجهي كه بنا بر شنيده‌ها تا پنجاه درسد هزينه‌ی پروژه‌هاي بزرگ شهري از ان جمله پنجاه درسد هزينه‌ی پل‌هاي بزرگ زيرگذر و روگذر شهر كرمان به همت و ياري مهندس نجار استان‌دار مردمي كرمان تامين شده كه مهندس سيف الاهي شهردار پر تلاش با پشت‌گرمي همين حمايت‌ها قول اتمام كار و مورد استفاده قرار گرفتن آن‌ها را تا آخر همين سال نود و يك مي‌دهند. مهندس نجار با دارا بودن روحيه‌ی بسيار ارزش‌مند، علم و حوصله و صبر كه از خصوصيات اخلاقي و رفتاري اوست مديران اجرايي را به كار بيشتر تشويق مي‌كند لازم به ياد آوري است كه مهندس نجار مشوق و پيگير اجراي پروژه‌هاي زير بنايي بسيار ضروري در سطح استان مي‌باشد كه با به ثمر رسيدن پروژه‌هاي مورد نظر استان كرمان يكي از قطب‌هاي صنعتي و تجاري كشور خواهد شد كه در اين مختصر نمي‌گنجد و بايستي جداگانه و به تفصيل گفت و نوشت و بر آگاهي مردم افزود.
آيا تجربيات خود را در موفقيت فرزندتان مهندس كامران موثر مي‌دانيد؟
من به جوانان و توانايي‌هايشان اعتماد راسخ دارم بالاخره اگر كسي موفقيتي به دست آورد بخش اعظم آن حاصل لياقت شخصي است بدون آن‌كه بخواهم تجربه‌ی بزرگ‌ترها را در اين موفقيت نفي نمايم. كامران جوان است و قطعن جنبه‌هاي مثبتي داشته كه مردم آن را ديده و به او راي دادند از اين‌كه از نوجواني و شايد به شهادت عكس‌هاي اجتماعي موجود از هفت، هشت ساله‌گي كه در جلسات با مردم بودن و اجتماعات عمومي مرا هم‌راهي مي‌كرده تجربه‌ آموزي نموده و همين رفتار در زندگي و كار او تاثير داشته و دارد.       
مصاحبه‌ی من در اين‌جا به پايان مي‌رسد و از استاد خداحافظي مي‌نمايم. هنگام بيرون آمدن از منزل استاد با خود مي‌انديشيدم: «چه قدر خوشبخت مي‌تواند بود كامران صنعتي - فرزند استاد- كه با حضورش در شوراي اسلامي شهر كرمان همان لباس خدمت پدر را بر تن كرده و از درياي تجربه و آگاهي و بالاتر از همه عشقی كه پدر به مردم دارد توشه بر گرفته و ادامه دهنده‌ی صديق راه اوست.   


گفت‌وگو/ علی جان غضنفری
عکس/ بهادر میرحسینی
از سمت راست/ علی جان غضنفری، محمد صنعتی و منصور میرحسینی
این گفت‌وگو پیش‌تر در ماه‌نامه‌ی توتیا شماره‌ی پی‌آپی 367 به چاپ رسیده است.

آخرین مطالب
آمار بازدیدکنندگان سایت
1221500
امروز
دیروز
هفته جاری
هفته گذشته
ماه جاری
ماه گذشته
بازدید کل
331
242
1068
1219680
2579
16017
1221500

آی‌پی شما: 3.142.250.114
امروز: جمعه، 31 فروردين 1403