این داستان ادبیات معاصر ماست

این داستان ادبیات معاصر ماست 
سحر رشیدی 
آن مردان تکیده‌ی عاشق پیشه را فراموش کنید که از جمعیت می‌بریدند و در کنج عزلت، از زیبایی یار و شکوه طبیعت، قصیده‌های طویل و غزل‌های لطیف می‌سرودند. قهرمانان داستان ما، ماجراجویان بلند پروازی هستند که از کمرهای شکسته و دستان پینه بسته الهام می‌گرفتند و هنرشان به الماسی می‌مانست که می‌تواند به سادگی آذین باشد، چون ستاره بدرخشد و یا حتا چون  تیغ ببرد.


داستان ما از شوق «صله» و آرزوی «ملک الشعراء» شدن عاریست، از «بوسه‌ی اندیشه بر رکاب امیر ارسلان» اثری نیست. کسی به خالی داشتن اندون از طعام در جست‌وجوی «نور معرفت»1 دعوت نمی‌کند و به پاس سر سبزش، زبان سرخ را نگه نمی‌دارد. قهرمانان این داستان «شاعر کوچه‌ها»2 می‌نامند و کمر به سرنگونی سلطانی می‌بندند که «هر غبار راه لعنت شده، نفرینش می‌کند»؛ «تباهی گرسنگی و درد»4 را به «چشم جهانیان» پدیدار می‌کنند و «نازلی‌« شان اگر سخنی نمی‌گوید، نه از مصلحت اندیشی‌ست که وی سر سبزیش را بر سر این سکوت خواهد باخت.
این‌جا از ماجراهای پر پند شغالان و افسانه‌های شیرین حیوانات خبری نیست، ماجرای روسپیان است در «تهران مخوف»6، با فلاکت‌های مدام مردم روستای «بیل»7 و یا تقلاهای میان ساله‌ی زنی است که می‌کوشد «جای خالی سلوچ»8 را پر کند. 
این‌جا کسی از عشق مجنون نمی‌شود و محض خاطر شیرین، بیستون نمی‌تراشد، داستان مردانی‌ست که چون «شوهر آهو خانم»9 در «خم چمبر»10 گرفتار می‌آیند و مثل «شاهزاده احتجاب»11 با کلفت خانه همسر می‌شوند. 
عشفی هم اگر هست یا آن قدر ناشناخته است که جز تصویر «چشم‌هایش»12 چیزی در خاطر عاشق نمی‌ماند و یا چون «بوف کور»13 چنان شوم است که سرانجام معشوق را مثله می‌کند.
زنان داستان ما از «مشاعره‌ی سیر و پیاز»14 و ستودن «گوهر اشک»15 آغاز می‌کنند، بعدها در «تولدی»16 دیگر از «همآغوشی در اوراق کهنه‌ی یک دفتر»17 می‌سرایند و سرانجام به «بحث فیمنیستی قبل از ریختن سیب زمینی‌ها»18 می‌رسند.
زنانی که هر چند در «سووشون»19 با آن همه زیبایی و وقار به سوگ مردان نیک می‌نشینند خود جاه طلب‌تر از مردان در «پی مرواریدی»20‌اند که هرگز در جوی حقیری که به مردابی می‌ریزد یافت نخواهد شد.
سرانجام قهرمانان این داستان، گاه بسیار تلخ است، بعضی در سی سالگی ترور می‌شوند، بعضی، افسرده و غریب، در تبعید جان می‌سپارند و برخی در پایتخت کشوری دور، خودکشی می‌کنند.
داستانشان، هر چند این جا تمام نمی‌شود. «لاله‌های از خون دمیده»21‌ی سرودهایشان تا سالیان سال، تصنیق زمزمه‌ی جوانان خواهد شد، زیبایی تیره و تلخ دنیای دیگری، نسل‌ها و نسل‌ها را انگشت به دهان می‌گذارد و چون «پروازی که سال‌ها بعد مرگ پرنده نیز در خاطر خواهد ماند»22، اشعار تکفیر شده‌ترین شاعره‌ی زمان، بر مزار متدین‌ترین مردمان نقش میبندد.
و این؛ داستان ادبیات معاصر ماست. 
1- اشاره به سعدی
2- لقب محمد علی سپا نلو
3- اشاره به شعری از احمد شاملو
4- شعر بهاران خجسته باد
5- اشاره به شعری از شاملو
6- رمانی از مشفق کاظمی
7- اشاره به مجموعه داستان عزاداران بیل نوشته‌ی دکتر غلام‌حسین ساعدی
8- رمانی از محمود دولت آبادی 
9- رمانی از علی محمد افغانی
10- رمانی از محمود دولت آبادی
11- رمانی از هوشنگ گلشیری
12- اثری از بزرگ علوی
13- اثری از صادق هدایت
14و15- اشاره به اشعاری از پروین اعتصامی
16و17- اشاره به اشعاری از فروغ فرخزاد
18- مجموعه شعری از فاطمه اختصاری
19- رمانی از سیمین دانشور
20- اشاره به شعری از فروغ فرخزاد
21- اشاره به شعری از عارف قزوینی
22- اشاره به شعری از فروغ فرخزاد

آخرین مطالب
آمار بازدیدکنندگان سایت
1217548
امروز
دیروز
هفته جاری
هفته گذشته
ماه جاری
ماه گذشته
بازدید کل
693
1101
5388
1204988
14644
4470
1217548

آی‌پی شما: 54.89.127.249
امروز: جمعه، 10 فروردين 1403